کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    نور: آيه ۶۱

      نور: آيه ۶۱


    لَيْسَ عَلَى الاَْعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الاَْعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آَبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الاَْيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (61 )
    امروزه در جوامع غربى روابط خويشاوندى فراموش شده است تا آنجا كه فرزندان، پدر و مادر خود را از خانه بيرون مى كنند و پدران، جوانان خود را به حال خود رها مى كنند.
    تو دوست دارى كه رابطه انسان با خويشانش محكم و استوار باشد، انسان نبايد نسبت به خويشاوندان خود بى تفاوت باشد، او نبايد پدر، مادر، فرزند و بستگانش را فراموش كند. پيوندهاى نزديك خويشاوندى و دوستى از صفا و صميميّت جامعه حكايت مى كند و ديگر انسان در چنين جامعه اى، احساس تنهايى نمى كند و خودخواهى ها و انحصارطلبى ها از او دور مى شود.
    تو به من اجازه مى دهى تا بدون اجازه از يازده خانه غذا بخورم، از طرف ديگر در جامعه افرادى نابينا و بيمار وجود دارند، آنان نمى توانند كار كنند و نيازمند هستند، من مى توانم آنان را همراه خود به اين خانه ها ببرم و بدون اجازه صاحبخانه به آن ها غذا بدهم.
    امّا اين يازده خانه كدام است؟
    1 - خانه همسر و خانه فرزندان (كه در واقع خانه خودم محسوب مى شود).
    2 - خانه پدر
    3 - خانه مادر
    4 - خانه برادر
    5 - خانه خواهر
    6 - خانه عمو
    7 - خانه عمه
    8 - خانه دايى
    9 - خانه خاله
    10 - خانه اى كه كليدش در اختيار من است. گاهى بعضى از افراد به خاطر ارتباط نزديك و اعتمادى كه به من دارند، مثلاً وقتى به مسافرت مى روند كليد خانه خود را به من مى دهند. وقتى من به آن خانه مى روم، مى توانم بدون اجازه صاحبخانه از غذايى كه در آن خانه است، بخورم.
    11 - خانه دوست. منظور از دوست، كسى كه با من آشنا مى باشد، نيست، دوست كسى است كه در دوستى اش با من صادقانه رفتار مى كند، اگر كسى دوست من است، هرگز از اين كه من در خانه اش غذا بخورم، ناراضى نيست، اين يازده خانه بود كه تو در اين آيه از آن ها نام بردى، من مى توانم خودم به اين خانه ها بروم و بدون اجازه از غذاى آنان بخورم، همچنين مى توانم افراد نابينا، شل و بيمار را به آن خانه ها ببرم و بدون اجازه صاحبخانه به آنان غذا بدهم.[137]
    نكته مهم اين است كه من نمى توانم بدون اجازه صاحب اين خانه ها، غذا را از خانه آنان بيرون ببرم، فقط مى توانم به قدر نياز غذا بخورم يا به بيمار و كور و.. به اندازه اى كه گرسنگى آن ها برطرف شود، غذا بدهم. من نبايد اسراف كنم.

    * * *


    از من مى خواهى وقتى وارد خانه خودم مى شوم به خانواده خودم سلام كنم، وقتى من به خانواده ام سلام مى كنم، در واقع به خودم سلام كرده ام، خودم از آثار اين سلام بهره مند مى شوم.
    تو دوست دارى حتّى اگر خانواده در خانه نبودند، هنگام ورود به خانه، سلام كنم.
    "سلام" يكى از نام هاى توست، مايه بركت زندگى من مى شود. "سلام" يعنى من براى خانواده ام آرزوى سلامتى و آرامش مى كنم !
    در اينجا اين جمله زيبا را به من ياد مى دهى تا هنگام ورود به خانه ام بگويم: "سلامى از طرف خدا ! سلامى پر از بركت و نيكويى".
    تو اين گونه سخنان خود را برايم بيان مى كنى، شايد من از آن ها پند بگيرم.

    * * *


    من چقدر افرادى را ديده ام كه در جامعه به همه مهربانى مى كنند، امّا دريغ از يك سلام كه به همسر و فرزندان خود داشته باشند ! چرا بعضى ها اين طور تربيت شده اند كه چيزهاى زيبا و خوب را براى غريبه ها مى گذارند و خانواده خود را از خوبى ها محروم مى كنند ! به ديگران لبخند مى زنند و سلام مى كنند، امّا وقتى وارد خانه مى شوند، اخم مى كنند، آنان فرزندان خود را از سلام محروم مى كنند.
    كاش آنان با اين سخن تو آشنا بودند، كاش همه وقتى وارد خانه خود مى شدند، چنين مى گفتند:
    سلامى از طرف خدا !
    سلامى پر از بركت و نيكويى !
    به راستى اگر مسلمانان به اين دستور عمل مى كردند، زندگى آنان زيبا مى شد، وقتى مردى وارد خانه مى شود و اين جمله را مى گويد، همه خستگى زن برطرف مى شود و عشق و نشاط جايگزين آن مى شود.
    چرا ما اين قدر با قرآن تو فاصله داريم ! چرا قرآن را مى خوانيم، امّا معناى آن را نمى فهميم، چرا به قرآن تو عمل نمى كنيم. قرآن، كتاب زندگى است، افسوس كه ما آن را براى زندگى نمى خوانيم.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۵۲: از كتاب تفسير باران، جلد هفتم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن