کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    نور: آيه ۳۳ - ۳۲

      نور: آيه ۳۳ - ۳۲


    وَأَنْكِحُوا الاَْيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (32 )وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآَتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آَتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ (33 )
    از حجاب سخن گفتى تا جامعه صحنه هوس بازى نشود، اكنون از ازدواج سخن مى گويى، تو غريزه جنسى را باعث بقاى نسل قرار دادى و اگر اين غريزه به صورت صحيح و با حفظ حرمت ها ارضا شود، زمينه آرامش روحى و روانى انسان را فراهم مى سازد.
    آرى، در دين اسلام، ازدواج پيمان مقدّسى است. اين سخن پيامبر است: "ازدواج، سنّت و شيوه من است، هر كس از سنّت من روى برگرداند، از من نيست". "كسى كه ازدواج مى كند، نصف دين خود را حفظ كرده است".[114]
    به پدران و مادران فرمان مى دهى تا به موقع، براى ازدواج پسر و دختر خود اقدام كنند و به آنان كمك كنند تا همسر شايسته انتخاب كنند.
    همچنين دستور مى دهى اگر كسى برده يا كنيزى دارد و مى داند آن برده يا كنيز مى تواند مسئوليّت زندگى مشترك را به عهده بگيرد، اسباب ازدواج آن ها را فراهم كند.
    كسى كه مى خواهد ازدواج كند، اگر از فقر مى ترسد به او وعده مى دهى كه هر كس ازدواج كند تو از فضل و لطف خويش او را بهره مند مى سازى كه رحمت تو وسيع است و تو به حال بندگان خود دانا هستى.

    * * *


    گاهى انسان با تمام تلاشى كه مى كند، وسيله ازدواجش فراهم نمى شود و ناچار است بدون همسر زندگى كند، در اين صورت او بايد تقوا و عفّت خود را حفظ كند تا تو او را از فضل و رحمت خود از ديگران بى نياز كنى و به او كمك كنى تا بتواند ازدواج كند.
    مؤمنان در هيچ شرايطى نبايد به گناه آلوده شوند، آنان بايد به احترام فرمان تو، صبر كنند كه تو آنان را حتماً يارى مى كنى و از دست وسوسه هاى شيطان نجاتشان مى دهى و به يارى تو، دامن آنان به گناه آلوده نمى شود.

    * * *


    از آن جهت كه بردگان به دليل وابسته بودن به صاحبان خود نمى توانستند ازدواج كنند و براى ازدواج كردن نياز به استقلال داشتند تا بتوانند مسئوليّت يك زندگى مشترك را بپذيرند. پس در اينجا از روشى براى آزادى بردگان و استقلال آنان سخن مى گويى.
    در روزگار پيامبر در ميان مسلمانان، برده هايى زندگى مى كردند، تو براى آزاد كردن بردگان راه هاى مختلف قرار دادى، مثلاً اگر كسى يك روز، عمداً روزه خود را مى خورد كفّاره آن را شصت روزه يا آزاد كردن يك برده قرار دادى.
    در اينجا از روش "مكاتبه" سخن مى گويى.
    روش "مكاتبه" اين گونه بود: برده با صاحب خود يك قرارداد مى نوشت. طبق آن قرارداد، برده بايد مبلغى به صاحب خود مى داد، او متعهّد مى شد كه اين مبلغ را به صورت قسط پرداخت نمايد.
    اينجا بود كه صاحب برده، آن برده را آزاد مى كرد، آن برده شروع به كار مى كرد و قسط هاى خود را پرادخت مى كرد تا وقتى كه او همه بدهى خود را به صاحب خود مى داد. اين قرارداد را "مكاتبه" مى گفتند.
    ازدواج نياز به استقلال مالى دارد، برده اى كه مى خواهد ازدواج كند بهتر است آزاد شود و كار و كسبى راه بيندازد تا بتواند زندگى زناشويى خود را اداره كند.
    بردگان نزد مسلمانان مى آمدند و درخواست مى كردند كه با روش "مكاتبه" آزاد شوند، تو از مسلمانان مى خواهى كه بررسى كنند، اگر آنان واقعاً قدرت پرداخت قسط هاى خود را دارند، با درخواست آنان موافقت كنند و حتّى به آنان مقدارى پول بدهند تا بتوانند با آن سرمايه كار و تلاش خود را فراهم كنند.

    * * *


    سخن از بردگان به ميان آمد، اكنون درباره كنيزان سخن مى گويى، وقتى پيامبر به مدينه هجرت كرد، بعضى افراد، كنيزان خود را مجبور به زنا مى كردند تا از اين راه پول به دست بياورند، آن كنيزان خواستار پاكدامنى بودند، امّا صاحبانشان از آنان مى خواستند تن به زنا بدهند، اين نشان مى دهد كه مردم در روزگار جاهليّت چقدر گرفتار سقوط اخلاقى شده بودند كه اثرات آن حتّى تا سال هاى اوّليّه ظهور اسلام باقى مانده بود.
    اكنون تو در اين آيه اين كار را حرام اعلام مى كنى و به اين وضع ننگين پايان مى دهى.
    تو با آن مردم چنين سخن مى گويى: شما خود را برتر از كنيزان مى دانيد و كنيزان و بردگان را انسان هاى عقب افتاده مى دانيد، اگر كنيزان علاقه به فحشا هم داشتند، شما بايد مانع آنان مى شديد، اكنون كه كنيزان شما خواستار پاكدامنى هستند، چرا اين كار زشت را مى كنيد؟ شما كه اين همه ادّعا داريد و خود را بهتر از آنان مى دانيد، پس چرا آنان را مجبور به فحشا مى كنيد؟
    اگر كسى كنيزان خود را به فحشا مجبور كند، گناه اين كار با اوست و كنيزان گناهى ندارند، زيرا آنان مجبور به اين كار شده اند. تو آن كنيزان را عذاب نمى كنى، تو خداى مهربان هستى و به هيچ كس ظلم نمى كنى.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۳۶: از كتاب تفسير باران، جلد هفتم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن