کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    تكوير: آيه ۲۵ - ۱۵

      تكوير: آيه ۲۵ - ۱۵


    فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ (15 ) الْجَوَارِ الْكُنَّسِ (16 ) وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ (17 ) وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ (18 )إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُول كَرِيم (19 ) ذِي قُوَّة عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِين (20 ) مُطَاع ثَمَّ أَمِين (21 ) وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُون (22 )وَلَقَدْ رَآَهُ بِالاُْفُقِ الْمُبِينِ (23 ) وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِين (24 ) وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَان رَجِيم (25 )
    چند نفر از بزرگان مكّه وقتى ديدند كه روز به روز بر تعداد مسلمانان افزوده مى شود، تصميم گرفتند تا مانع رشد اسلام شوند، آنان دور هم جمع شدند و با هم چنين گفتگو كردند:
    ــ ايّام حجّ نزديك است و اين بهترين فرصت براى محمّد است و بزرگ ترين تهديد براى ما ! ما بايد فكرى بكنيم.
    ــ محمّد براى مردم قرآن مى خواند. نمى دانم چرا همه با شنيدن قرآن شيفته آن مى شوند.
    ــ راست مى گويى. خود ما هم در تاريكى شب، نزديك خانه محمّد مى رويم و قرآن مى شنويم.
    ــ مگر قرار نبود اين راز را هرگز بر زبان نياورى؟ اگر مردم بفهمند كه ما شب ها قرآن گوش مى كنيم، ديگر آبرويى براى ما نمى ماند.
    ــ حالا بايد چه كنيم؟
    ــ بايد عظمت قرآن را در چشم اين مردم بشكنيم
    ــ يعنى چه؟ قدرى توضيح بده !
    ــ ما بايد به مردم بگوييم: شيطان بر محمّد نازل شده است و اين سخنان را به او آموخته است. محمّد(صلى الله عليه وآله) خيال مى كند كه فرشتگان نزد او آمده اند، محمّد(صلى الله عليه وآله)ديوانه است كه چنين سخن مى گويد.
    ــ با اين كار، ما عظمت قرآن را از بين مى بريم و ديگر مردم به شنيدن قرآن علاقه نشان نمى دهند.
    آنان در اين جلسه به هدف مشتركى رسيدند و قرار شد كه مردم را با اين سخنان، از دين اسلام دور كنند.
    اكنون مى خواهى پاسخ سخن آنان را بدهى، پس اين آيات را نازل مى كنى و به آنان چنين مى گويى:

    * * *


    اى بُت پرستان ! سوگند به ستارگانى كه در روز پنهان مى شوند و در آسمان حركت مى كنند و سپس غروب مى كنند، سوگند به شب آن هنگام كه فرا مى رسد، سوگند به صبح آن هنگام كه همه جا را روشن مى كند، بدانيد كه اين قرآن، سخن فرشته اى بزرگوار است.
    اى بُت پرستان ! من جبرئيل را فرستاده ام تا قرآن را بر محمّد نازل كند.
    جبرئيل نزد من (كه خداى صاحب جهان هستى مى باشم)، فرشته اى نيرومند است، او فرمانرواى فرشتگان و امين وحى است و هر چه را من به او وحى كرده ام به محمّد مى گويد.
    اى بُت پرستان ! بدانيد كه محمّد هرگز ديوانه نيست، او با شما مهربان است و دوست دارد شما هدايت شويد و با شما مهربان است.
    محمّد جبرئيل را در دامنه افق ديده است، محمّد هرگز در رساندن كلام وحى، بخل نمىورزد و چيزى را از شما پنهان نمى دارد، او همه آيات قرآن را كه به او وحى شده است، براى شما مى خواند.
    چرا شما اين قرآن را سخن شيطان مى دانيد؟ هرگز چنين نيست، اين قرآن سخن شيطانى كه من او را از رحمت خود دور كردم، نيست.

    * * *


    لازم است در اينجا چهار نكته بنويسم:
    * نكته اوّل
    بُت پرستان مى گفتند كه اين قرآن، سخن شيطان است، چرا آنان فكر نمى كردند؟ شيطان مردم را به زشتى ها و فساد فرا مى خواند، چگونه ممكن است اين قرآن، سخن شيطان باشد حال آن كه قرآن مردم را به حق، پاكى، عدالت و تقوا دعوت مى كند.
    بزرگان مكّه چرا قدرى فكر نمى كنند؟ آيا اين قرآن مى تواند سخن شيطان باشد؟ اگر قرآن سخن شيطان است، پس چرا در سراسر قرآن، سخن از خوبى ها به ميان آمده است؟ چرا شيطان در آن لعن و نفرين شده است؟
    * نكته دوم
    منظور از شيطان در اينجا، همان "ابليس" است. او از جنّ ها بود، وقتى خدا آدم(عليه السلام) را آفريد از همه فرشتگان خواست تا بر آدم(عليه السلام)سجده كنند، در آن زمان، ابليس در ميان فرشتگان بود، چون بسيار خدا را عبادت مى كرد و مقام بالايى داشت، فرشتگان همه تسليم فرمان خدا شدند و در مقابل آدم(عليه السلام) به سجده افتادند، امّا ابليس بر آدم(عليه السلام)سجده نكرد و در اين امتحان بزرگ مردود شد و از درگاه خدا رانده شد.
    * نكته سوم
    در آيه 20 از "عرش" نام برده شده است، جبرئيل نزد خداى صاحب عرش، مقامى بس بزرگ دارد.
    منظور از "عرش" در اينجا "مجموعه جهان" مى باشد، خدا جسم نيست تا بخواهد بر روى تختِ پادشاهى خودش بنشيند. او بالاتر از اين است كه بخواهد در مكانى و جايى قرار بگيرد.
    * نكته چهارم
    در آيه 23 ذكر شده است كه محمّد(صلى الله عليه وآله) جبرئيل را بر كرانه افق ديد. در اينجا بايد اين مطلب را ذكر كنم: خدا جبرئيل را مأمور كرد تا قرآن را بر محمّد(صلى الله عليه وآله)نازل كند، جبرئيل يكى از بزرگ ترين فرشتگان است. خدا به جبرئيل فرمان داد تا بيشتر وقت ها به صورت انسان بر محمّد(صلى الله عليه وآله) جلوه كند و با او سخن بگويد، امّا او چنين صلاح دانست كه دو بار جبرئيل به صورت اصلى بر محمّد(صلى الله عليه وآله)جلوه نمايد، در اينجا، خدا مى خواهد از دو ماجرا سخن بگويد:
    ماجراى اوّل: شب معراج
    شبى كه پيامبر از مكّه به بيت المقدس رفت و سپس تو او را به آسمان ها بردى. در آن شب جبرئيل بر او به صورت اصلى جلوه كرد.
    ماجراى دوم: شب مبعث
    آن شب، محمّد(صلى الله عليه وآله) در غار "حرا" بود، جبرئيل بر او به صورت اصلى جلوه كرد و خبر داد كه او به مقام پيامبرى رسيده است. شبى كه محمّد(صلى الله عليه وآله)بالاى "كوه نور" بود، اتّفاق بزرگى افتاد. نزول قرآن، بزرگ ترين حادثه جهانِ هستى است، چه كسى مى تواند عظمت آن را درك كند؟ چه كسى مى تواند ماجراى ديدار پيامبر با جبرئيل را شرح دهد؟
    فرشتگان از دنياى ديگرى هستند، دنيايى كه درك آن براى ما ممكن نيست، خدا در آن شب از چشم پيامبر، پرده برداشت و او حقيقتى را درك كرد كه در اينجا به آن اشاره اى شده است.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۹: از كتاب تفسير باران، جلد چهاردهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن