کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    بُروج: آيه ۹ - ۱

      بُروج: آيه ۹ - ۱


    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ (1 ) وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ (2 ) وَشَاهِد وَمَشْهُود (3 )قُتِلَ أَصْحَابُ الاُْخْدُودِ (4 ) النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ (5 ) إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ (6 ) وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ (7 )وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ (8 ) الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْء شَهِيدٌ (9 )
    محمّد(صلى الله عليه وآله) در شهر مكّه بود، گروهى به او ايمان آورده بودند، بُت پرستان روز به روز فشار خود را بر مسلمانان زياد و زيادتر كردند و آنان را زير شكنجه هاى طاقت فرسا قرار دادند، آنان از مسلمانان مى خواستند تا از يكتاپرستى دست بردارند و بُت پرست شوند.
    اكنون براى تقويت روحيّه مسلمانان ماجراى "اصحاب اُخدود" را ذكر مى كنى، اين درسى براى همه مسلمانان در طول تاريخ است تا همواره در برابر مشكلات و سختى ها تحمّل كنند و بر دين خود، استقامت ورزند.
    امّا ماجراى "اصحاب اخدود" چيست؟
    صاحبانِ خندق هاى پر از آتش !
    سال ها قبل از ظهور اسلام، پادشاهى به نام "ذونُواس" در كشور يمن حكومت مى كرد، او به دين يهود گرويد و از همه خواست تا يهودى شوند.
    به او خبر رسيد كه گروهى از مردم "نجران" كه در شمال يمن بودند، به عيسى(عليه السلام) ايمان آورده اند، در آن زمان، دين حق، دين عيسى(عليه السلام) بود و براى همين مردم يمن مسيحى شده بودند.
    او با لشكرى به سوى نجران حركت كرد و از مردم آنجا خواست تا يهودى شوند، آنان سخن او را نپذيرفتند.
    اينجا بود كه ذونُواس به سربازان خود فرمان داد تا آنان را اسير كنند، سپس دستور داد تا گودال هايى را آماده كنند و داخل آن هيزم بريزند و آن را آتش بزنند، وقتى آتش از آن گودال ها، شعله كشيد، فرمان داد تا اسيران را كنار گودال هاى آتش بياورند.
    ذونُواس و بزرگان سپاه او كنار گودال ها نشستند، سربازان او، اسيران را يكى يكى مى آوردند و از آنان مى خواستند تا يهودى شوند، اگر آنان قبول نمى كردند، آنان را زنده زنده در گودال هاى پر از آتش مى انداختند. در آن روز، نزديك به بيست هزار نفر از آن مردمان باايمان مظلومانه شهيد شدند و در آتش سوختند، آنان حاضر نشدند دست از دين و آيين خود بردارند.
    ذونُواس خوشحال بود كه يمن را به طور كامل تصرّف كرده است، او به حكومت خود مى نازيد، مدّتى گذشت، دست انتقام تو آشكار شد، مردم حبشه مسيحى بودند، وقتى اين ماجرا را شنيدند با لشكر بزرگى از حبشه به يمن آمدند و با ذونُواس و سپاهيانش جنگيدند و آن ها را شكست دادند و گروه زيادى از آنان را كشتند.[32]
    اكنون كه اين ماجرا را دانستم، آيات اين سوره را ذكر مى كنم:

    * * *


    سوگند به آسمانى كه ستارگان درخشان دارد، سوگند به روز قيامت كه روز موعود است، سوگند به شاهد و به مشهود كه من از ستمكاران انتقام مى گيرم.
    اصحاب اُخدود همه نابود شدند، اصحاب گوال هاى آتش، هلاك شدند، همان كسانى كه آتش برافروختند و كنار گودال هاى آتش، نشستند و سوختن مؤمنان را تماشا كردند.
    چرا آن مؤمنان را در آتش سوزاندند؟ مگر گناه آنان چه بود؟
    آن مؤمنان هيچ گناهى نداشتند، فقط به تو كه خداى توانا و ستوده مى باشى، ايمان آورده بودند، تو آن خدايى هستى كه فرمانروايى آسمان ها و زمين از آنِ توست و بر همه كارهاى بندگان خود، گواه هستى.

    * * *


    ذونواس شيفته قدرت و حكومت خود شد، او گودال هاى آتش را برافروخت و مؤمنان را در آتش سوزاند، نمى دانست كه به زودى تو انتقام مؤمنان را از او مى گيرى !
    اين كار تو بود كه لشكرى از حبشه آمد و ذونُواس در جنگ شكست خورد.
    تو در اين دنيا، او و پيروانش را نابود كردى و حكومت او را سرنگون نمودى و در روز قيامت هم او و پيروانش را به عذاب جهنّم گرفتار خواهى كرد، آنان در آتشى گرفتار خواهند شد كه پايانى ندارد، براى هميشه در آن آتش خواهند سوخت و مرگى هم براى آنان نخواهد بود.

    * * *


    در آيه 3 چنين مى خوانم: "سوگند به شاهد و مشهود". دوست دارم بدانم منظور از اين سخن چيست؟
    حديثى از امام صادق(عليه السلام)مى خوانم كه آن حضرت در تفسير اين آيه چنين مى فرمايد: "شاهد، روز جمعه است و مشهود روز عرفه است".
    روز جمعه، روز باعظمتى است و خداوند رحمت خود را بر بندگانش نازل مى كند. روز عَرَفه، روز دهم ماه ذى الحجّه كه حاجيان به صحراى عرفات مى روند. روز عرفه هم روز مهربانى خداوند است و خدا گروه زيادى از بندگانش را از عذاب رهايى مى بخشد.[33]
    با توجّه به سخن امام صادق(عليه السلام)در اين سوره به ستارگان، روز قيامت، روز جمعه و روز عرفه سوگند ياد شده است.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۵۰: از كتاب تفسير باران، جلد چهاردهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن