کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    قَدر: آيه ۵ - ۱

      قَدر: آيه ۵ - ۱


    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ (1 ) وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ (2 ) لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر (3 )تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْر (4 )سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ (5 )
    در سوره قبل كه سوره عَلَق بود، از نزول مرحله به مرحله قرآن سخن گفتى، اكنون مى خواهى از نزول يكپارچه قرآن سخن بگويى.
    سيزده سال قبل از هجرت پيامبر. در شب 27 رجب، شب مبعث، محمّد(صلى الله عليه وآله)را به پيامبرى مبعوث كردى و 5 آيه اوّل سوره "عَلَق" را بر او نازل نمودى. بيش از 50 شب گذشت، ماه رمضان فرا رسيده بود، شب قدر، همه قرآن را يك باره بر قلب محمّد(صلى الله عليه وآله) نازل كردى، اين نزول قرآن، مخصوص خودِ پيامبر بود.
    شب قدر چه شبى است؟
    شب 19 يا 21 يا 23 ماه رمضان.
    هيچ كس نمى داند كدام يك از اين شب ها، شب قدر است، فقط محمّد(صلى الله عليه وآله)مى دانست كه آن شب، كدام يك از اين شب ها است. آن شب براى او، تجربه اى عجيب بود.
    نزول يكپارچه قرآن بر قلب او.
    پس از آن شب، نزول مرحله به مرحله قرآن، ادامه پيدا كرد و تو قرآن را در مدّت 23 سال در مناسبت هاى مختلف بر محمّد(صلى الله عليه وآله) نازل مى كردى و محمّد(صلى الله عليه وآله)قرآن را براى مسلمانان مى خواند و به آنان فرمان مى داد آن را حفظ كنند و بنويسند، مناسبت ها سبب مى شد تا آيات قرآن در ذهن و جان مسلمانان بهتر رسوخ كند و قرآن در واقعيّت زندگى فردى و اجتماعى آنان وارد شود.
    هر سال خداوند همه قرآن را بر قلب محمّد(صلى الله عليه وآله) نازل مى كرد، گويا اين اتّفاق در شب قدر، روى مى داد، در سال آخرِ عمر پيامبر، خدا دوبار همه قرآن را بر پيامبر عرضه كرد و اين نشانه آن بود كه مرگ پيامبر نزديك شده است.[89]
    اكنون درباره شب قدر چنين سخن مى گويى:

    * * *


    من قرآن را در شب قدر نازل كردم.
    و كسى چه مى داند كه فضيلت و برترى شب قدر چيست؟
    شب قدر بهتر از هزار ماه است.
    فرشتگان و روح در آن شب، به اذن من براى تقدير هر كارى، نازل مى شوند.
    آن شب تا طلوع سپيده، سرشار از سلامتى، بركت و رحمت است.

    * * *


    در اين سوره از سه نكته مهم سخن به ميان آمده است:
    * نكته اوّل
    شب قدر بهتر از هزار ماه است.
    معناى اين سخن روشن است: عبادتِ شب قدر، بهتر از عبادتِ هزار ماه است.
    هزار ماه برابر با 83 سال مى باشد. اگر من شب قدر را درك كنم و در آن شب عبادت كنم، به ثواب زيادى رسيده ام و مثل اين است كه 83 سال عبادت نموده ام.
    شب قدر را به اين نام، ناميده اند زيرا كسى قدر و عظمت آن را نمى داند، شبى است بسيار با فضيلت. شبى كه فرشتگان بزرگ خدا به زمين فرود مى آيند. شبى كه خدا رحمت و مهربانى خود را براى بندگانش قرار مى دهد و گروه زيادى را از عذاب نجات مى دهد.
    * نكته دوم
    در شب قدر، فرشتگان و روح نازل مى شوند، منظور از "روح" كيست؟
    من مى دانم كه يكى از نام هاى جبرئيل، "روح القُدس" است، آيا منظور از "روح" همان جبرئيل است؟
    اين سؤالى است كه مدّتى ذهن مرا مشغول كرده بود. سخنى از امام صادق(عليه السلام)را خواندم. آن حضرت فرموده است: "روح، فرشته اى است كه بزرگ تر از جبرئيل و ميكائيل است".[90]
    پس معلوم مى شود كه منظور از "روح" در اينجا، جبرئيل نيست. او فرشته اى است كه مقام و جايگاهش بسيار بالاتر از جبرئيل است.
    نكته مهم اين است: در شب قدر كه قرآن به طور يكپارچه بر پيامبر نازل شد، جبرئيل هم نزد پيامبر مى آمد. جبرئيل يكى از فرشتگان است. در آن شب، فرشتگان (كه يكى از آنان جبرئيل ست) همراه با "روح" نازل مى شوند.
    * نكته سوم
    فرشتگان و "روح" براى تقدير هر كارى، نازل مى شوند. منظور از اين سخن چيست؟
    تقدير چيست؟
    خدا براى انسان ها در شب قدر برنامه ريزى مى كند، به اين برنامه "تقدير" مى گويند. تقدير همان سرنوشت هر انسان است كه به آن "قضا و قَدَر" هم گفته مى شود.
    اين سخن پيامبر است: "هر كس به تقدير خدا ايمان نداشته باشد، خدا در روز قيامت به او نظر رحمت نمى كند".[91]
    آرى، شب قدر، شب مشخّص شدن سرنوشت يك ساله همگان مى باشد، براى همين مستحب است كه آن شب بيدار باشم و قرآن بخوانم و عبادت كنم و با خدا راز و نياز كنم و از او خوبى ها و زيبايى ها را طلب كنم.
    شب قدر، شبِ مشخّص شدن سرنوشت يك ساله من است.
    شبِ قدر، شبِ سرنوشت است.

    * * *


    اكنون سؤالى در ذهن من نقش مى بندد: منظور از اين سرنوشت (قضا و قَدَر) چيست؟
    اگر خدا به من اختيار داده است و من در انجام كارهاى خود اختيار دارم، پس ديگر سرنوشت (قضا و قَدَر) چه معنايى دارد؟
    اگر خدا در شب قدر زندگى مرا برنامه ريزى مى كند، ديگر اختيار من چه معنايى دارد؟
    بايد جواب اين سؤال را بيابم...

    * * *


    يكى از ياران امام صادق(عليه السلام)درباره قضا و قَدَر از ايشان سؤال كرد، امام به او فرمود:
    ــ آيا مى خواهى سرنوشت يا قضا و قَدَر را در چند جمله برايت بيان كنم؟
    ــ آرى. مولاى من !
    ــ وقتى روز قيامت فرا رسد و خدا مردم را براى حسابرسى جمع كند، از قضا و قَدَر يا سرنوشتِ آن ها سؤال نمى كند، بلكه از اعمال آنان سؤال مى كند.
    من بايد در اين جمله فكر كنم. منظور از اين سخن چيست؟
    خدا در روز قيامت هنگام حسابرسى از من سؤال مى كند: "چرا دروغ گفتى؟ چرا تهمت زدى؟ چرا به ديگران ظلم كردى؟".
    اين سؤالات درستى است، زيرا خدا از كارهايى سؤال مى كند كه من انجام داده ام، ولى خدا هرگز در روز قيامت به من نمى گويد: "چرا مريض شدى؟ چرا عمر تو كوتاه بود؟ چرا در ايران به دنيا آمدى؟"، زيرا اين ها چيزهايى است كه به سرنوشت (قضا و قَدَر) برمى گردد.
    روشن است كه منظور از مرگ و بيمارى در اينجا، چيزى است كه من خودم باعث آن نبوده ام. اگر من خودم باعث بيمارى يا مرگ خودم بشوم، اين ديگر تقدير نيست، بلكه عمل خود من است. (كسى كه خودكشى مى كند، خودش چنين اراده كرده است).
    سخن امام صادق(عليه السلام) را بار ديگر مى خوانم: "هرچه خدا درباره آن در روز قيامت سؤال نمى كند، به قضا و قَدَر برمى گردد و هرچه كه به اعمال انسان برمى گردد، از قضا و قَدَر نيست".
    در شب قدر هر سال، مشخّص مى شود كه آيا من تا سال بعد زنده مى مانم يا نه؟ مريض مى شوم يا نه؟ همه اين ها به قضا و قَدَر برمى گردد، امّا اين كه من در اين مدّت، چه كارهايى انجام مى دهم، به "عمل و كردار" من مربوط مى شود و جزء قضا و قَدَر نيست !

    * * *


    تا اينجا فهميدم كه زندگى من دو محدوده جداگانه دارد:
    * محدوده اوّل: محدوده عمل.
    در اين محدوده همه كردارها و رفتارهاى من جاى مى گيرد (نماز خواندن، كمك به ديگران، روزه گرفتن، دروغ گفتن، غيبت كردن و...).
    محدوده دوم: محدوده قضا و قَدَر.
    در اين محدوده سرنوشت من جاى مى گيرد (مدّت عمر من، بيمارى و سلامتى من، بلاها، سختى ها و...).
    اين دو محدوده هرگز با هم تداخل پيدا نمى كند.
    خدا در روز قيامت فقط و فقط درباره محدوده اوّل از من سؤال مى كند، زيرا من مسئول كردار و رفتار خود هستم. خدا هرگز عمل مرا برنامه ريزى و تقدير نمى كند، اين خود من هستم كه با اختيار خود، عمل و كردار خود را شكل مى دهم.
    خدا به حكمت خويش، روزىِ عدّه اى را كم و روزىِ عدّه اى را زياد مى كند، عدّه اى در بيمارى و سختى هستند و عدّه اى هم در سلامتى. عدّه اى در جوانى از دنيا مى روند و عدّه اى ديگر در پيرى.
    اين ها از قضا و قَدَر است، امّا اعمال من، ربطى به قضا و قَدَر ندارد، اعمال من به اختيار من ارتباط دارد. من در هر شرايطى كه باشم، اختيار دارم و مى توانم راه خوب يا راه بد را انتخاب كنم.[92]

    * * *


    يك بار ديگر سوره قدر را مى خوانم. خدا در اين سوره با انسان ها چنين سخن مى گويد: "من قرآن را در شب قدر نازل كردم، كسى چه مى داند كه فضيلت و برترى شب قدر چيست؟ شب قدر بهتر از هزار ماه است. فرشتگان در آن شب، به اذن من براى تقدير هر كارى، نازل مى شوند. آن شب تا طلوع سپيده، سرشار از سلامتى، بركت و رحمت است".
    اكنون مى دانم كه اين سوره از دو اتّفاق مهم در شب قدر سخن مى گويد:
    1 - نزول يكپارچه قرآن.
    محمّد(صلى الله عليه وآله) 23 سال پيامبر بود، در اين 23 سال، هر سال شب قدر كه فرا مى رسيد، خدا قرآن را به قلب پيامبر نازل مى كرد. فرشتگان نزد محمّد(صلى الله عليه وآله)مى آمدند، جبرئيل قرآن را بر محمّد(صلى الله عليه وآله)عرضه مى كرد.
    2 - مشخّص شدن سرنوشت
    فرشتگان از آسمان نازل مى شوند تا سرنوشت انسان ها و تقدير آنان را رقم بزنند.
    امّا يك سؤال؟
    اين فرشتگان وقتى به زمين مى آمدند، به كجا مى رفتند؟
    آنان نزد محمّد(صلى الله عليه وآله) مى آمدند، خدا چنين مقامى را به پيامبر داده بود و او بايد تقدير و سرنوشتى را كه فرشتگان نوشته اند، تأييد مى كرد.
    در واقع، فرشتگان براى هر كدام از انسان ها، سرنوشتى مشخّص مى كردند و آن را نزد پيامبر مى آوردند و پيامبر آن را تأييد مى كرد. اين فرمانروايى معنوى بود كه خدا به پيامبر داده بود. مقامى اختصاصى كه خيلى ها از آن بى خبر بودند. اين جلوه اى از مقام والاى پيامبر بود. آرى، درست است كه جاهلان مقام محمّد(صلى الله عليه وآله) را نمى شناختند، امّا مقامى كه خدا به محمّد(صلى الله عليه وآله) داده بود، بالاتر از تصوّر ذهن جاهلان بود.

    * * *


    سؤالى به ذهن من مى رسد: آيا شب قدر، فقط مخصوص زمان پيامبر بود؟ آيا فرشتگان باز هم نازل مى شوند؟
    قرآن براى يك زمان و مكان خاص نيست. قرآن براى همه زمان ها و مكان ها مى باشد. شب قدر در همه سال ها تا روز قيامت وجود دارد. در شب قدر، فرشتگان نازل مى شوند، آنان پرونده هاى سرنوشت هر انسانى را به زمين مى آورند.
    فرشتگان به كجا مى روند؟ آنان نزد چه كسى مى روند؟
    چه كسى پاسخ سؤال مرا مى دهد؟

    * * *


    يك روز، عدّه اى از شيعيان نزد امام باقر(عليه السلام) بودند، آن حضرت رو به آنان كرد و فرمود: "اى شيعيان ! با كسانى كه با عقيده شما مخالف هستند از سوره قدر سخن بگوييد و آنان را به چالش بكشيد و بدانيد كه پيروز مى شويد. بدانيد سوره قدر، بهترين مدرك و دليل براى دين شماست... اين سوره براى كسانى است كه خدا (پس از پيامبر) اطاعت آنان را بر مردم واجب كرده است و به آنان مقام عصمت را عطا نموده است".[93]
    آرى، در شب قدر، فرشتگان به زمين مى آيند و نزد امام معصوم مى روند و پرونده سرنوشت يك ساله انسان ها را به او مى دهند تا آن را تأييد كند. امروز هم مهدى(عليه السلام) همان كسى است كه هر سال در شب قدر فرشتگان نزد او مى روند.
    سوره قدر، سوره امامت و ولايت است. راه امامت، ادامه راه توحيد و نبوّت است. آن مسلمانى كه به امامت اعتقاد ندارد، چه جوابى به اين سؤال مى دهد: "شب قدر، فرشتگان نزد چه كسى مى روند؟". او هيچ جوابى براى اين سؤال ندارد.
    سوره قدر، سوره مهدى(عليه السلام)است. شب قدر، شب فرمانروايى مهدى(عليه السلام)است.
    سوره قدر، حقّ بودن مكتب شيعه را فرياد مى زند.

    * * *


    آيا من فضيلت سوره قدر را مى دانم؟
    اين سخن پيامبر است: "هر كس سوره قدر را با صداى بلند بخواند، همانند كسى است كه در راه دين جهاد مى كند، اگر كسى اين سوره را با صداى آهسته بخواند، همانند كسى است كه در راه خدا شهيد شده است، هر كس آن را ده بار بخواند، خدا هزار گناه او را مى بخشد".[94]
    روشن است كه اين همه ثواب براى كسى كه اين سوره را مى خواند و حقيقت آن را درك نمى كند، نخواهد بود.
    اين فضيلت ها براى كسى است كه سوره قدر را مى خواند و با تمام وجود به آن عمل مى كند.
    اين سوره از قرآن، از نبوّت و امامت سخن مى گويد، كسى كه راه راست را مى پيمايد و به آموزه هاى قرآن عمل مى كند، هر بار كه اين سوره را مى خواند خدا اين ثواب هاى بزرگ را به او عطا مى كند.

    * * *


    در پايان تفسير اين سوره، مناسب مى بينم خاطره اى را نقل كنم: شانزده سال داشتم، شب قدر بود و به مسجد رفته بودم، همه مشغول خواندن دعا بودند. دوستان همه دعا مى خواندند، چه حال و هوايى داشت، مناجات با خدا آن هم در شب قدر !
    نگاهم به گوشه مسجد افتاد كه استادم با عدّه اى از دوستان دور هم جمع شده بودند و مشغول گفتگو بودند. نزديك رفتم، ديدم آن ها مشغول بحث هاى علمى هستند.
    تعجّب كردم، آخر امشب شب قدر است، همه مشغول دعا و عبادت هستند، چطور شده است كه استاد با جمعى مشغول گفتگوى علمى است، من كنار آن ها نشستم، من شرم داشتم چيزى بپرسم.
    در اين ميان استاد نگاهى به من كرد، او فهميد كه من از كارِ امشب آن ها تعجّب كرده ام. او رو به من كرد و گفت: برو كتاب "مَفاتيحُ الجنان" را براى من بياور !
    من سريع رفتم و آن را آوردم و به استاد دادم. او كتاب را باز كرد و صفحه اى را آورد و به من گفت تا آن را بخوانم. در آنجا سخنى از "شيخ صدوق" ذكر شده بود.
    من به فكر فرو رفتم، استاد رو به من كرد و گفت:
    ــ آيا شيخ صدوق را مى شناسى؟
    ــ آرى ! او يكى از بزرگ ترين علماى شيعه در قرن چهارم است.
    ــ آيا مى دانى كه او بهترين عمل شب قدر را چه مى داند؟
    ــ خير.
    ــ شيخ صدوق كه خودش بسيارى از اعمال شب قدر را ذكر كرده است، بهترين عمل چنين شبى را گفتگوى علمى مى داند.[95]
    ــ اگر اين طور است، پس بهتر است به جمع شما بيايم.
    ــ اختيار با خودت است.
    آن شب چند ساعتى به بحث هاى علمى (تفسير قرآن و شرح احاديث اهل بيت(عليهم السلام)) پرداختيم و در راه فهم بهتر دين خدا گام برداشتيم، در ساعت پايانى شب به مناجات با خدا پرداختيم و دعا خوانديم.
    آن شب بود كه من از اين كه پيرو مكتب شيعه هستم، احساس غرور كردم، مكتبى كه بزرگ ترين دانشمندان آن، بهترين عمل شب قدر را كسب علم و دانش مى دانند.






نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۰۴: از كتاب تفسير باران، جلد چهاردهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن