کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    ضُحى: آيه ۱۱ - ۹

      ضُحى: آيه ۱۱ - ۹


    فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ (9 ) وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ (10 ) وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ (11 )
    از لطف هايى كه به محمّد(صلى الله عليه وآله)نمودى سخن گفتى، اكنون به او چنين مى گويى: "اى محمّد ! يتيمان را از خود نرنجان، نيازمندان را دست خالى از خود دور نكن، من به تو نعمت پيامبرى دادم و قرآن را بر تو نازل كردم، پس اين قرآن را براى مردم بازگو كن !".
    روى سخن تو با محمّد(صلى الله عليه وآله)است، امّا دستورى براى همه پيروان اوست، مسلمان بايد مواظب باشد، مبادا دل يتيم را بشكند، او بايد همواره به يتيمان رسيدگى كند، مبادا يتيمى در جامعه، احساس كمبود كند.
    مسلمان بايد به نيازمندان كمك كند و هيچ گاه فقيرى را كه از او طلب كمك مى كند، نااميد نكند.
    مسلمان بايد نعمت هايى را كه تو داده اى، براى ديگران بازگو كند و همه را به مهربانى و لطف تو، اميدوار نمايد.

    * * *


    بار ديگر آيه 11 را مى خوانم: "نعمتى را كه به تو دادم، براى مردم بازگو كن"، قدرى فكر مى كنم، پيام اين آيه براى من چيست؟
    به هر چه فكر كنم و از هر چه سخن بگويم، آن را به سوى خود جذب مى كنم. اگر من همواره از بيمارى و فقر سخن بگويم، آن را بيشتر به سوى خود جذب مى كنم.
    افراد زيادى را ديده ام كه همواره دم از يأس و نااميدى مى زنند و هر كجا مجال سخن مى يابند "منفى ها" را بيان مى كنند، آن ها نمى دانند با اين كارشان بدى ها را به سوى خود جذب مى كنند.
    من در دنياى بيرونى، همان نتيجه اى را برداشت مى كنم كه در دنياى انديشه خود كاشته ام ! بايد تلاش كنم تا در ذهن خود به زيبايى ها بينديشم و زبان خود را از بيان بدى ها ببندم.
    اين آيه از من مى خواهد: "از نعمت ها، از زيبايى ها، از داشته هايم سخن بگويم"، تكرار كلام زيبا بر ذهن نيمه هشيار من اثر مى گذارد، شايد من در ابتدا نتوانم انديشه خود را مهار كنم كه فقط به خوبى ها بينديشد، امّا كلام و سخن خود را كه مى توانم در اختيار بگيرم.
    اگر فقط كلام زيبا بگويم، انديشه من هم زيبا مى شود.
    به راستى جامعه ما چقدر نيازمند عمل نمودن به اين آيه است، اگر مردم ما عادت داشتند درباره نعمت هايى كه خدا به آن ها داده است، سخن بگويند آيا ديگر اين همه نااميدى و ناشكرى در جامعه ما موج مى زد؟
    ما عادت كرده ايم از اوّل صبح كه از خواب بيدار مى شويم به فكر نداشته هاى خود باشيم و تا شب همين طور بدويم تا شايد به نداشته هاى خود برسيم.
    امّا نمى دانيم كه نداشته ها، نامحدود است و هيچ وقت تمام نمى شود و براى همين است كه جامعه به اصطلاح اسلامى ما در عطش دنياطلبى مى سوزد. بايد همه تصميم بگيريم از اوّل صبح تا آخر شب فقط درباره نعمت هايى كه خدا به ما داده است فكر كنيم و سخن بگوييم.[69]
    اگر در خانه همسر مهربانى داريم كه به ما عشق مىورزد، اگر فرزندان سالمى داريم، اگر بدن سالمى داريم و ... درباره اين ها فكر كنيم و سخن بگوييم، در اين صورت ما خدا را هم بيشتر دوست خواهيم داشت، زيرا وقتى نعمت هاى خدا را به ياد آوريم، ناخودآگاه به روح خود اين پيام را مى دهيم كه خدا چقدر در حقّ ما مهربانى كرده است.

    * * *


    اين سوره به پايان رسيد، اكنون وقت آن است كه پيام اين سوره را براى زندگى امروز بيان كنم.
    گويا خدا در اين سوره با همه انسان هاى مؤمن، در همه زمان ها و مكان ها چنين سخن مى گويد:
    اى انسان مؤمن ! تو در اين دنيا سختى مى كشى، دچار فقر و بيمارى و مشكلات مى شوى، امّا اين سختى ها را نشانه اين ندان كه من به تو خشم گرفته ام و تو را رها كرده ام.
    نه، من بندگان مؤمن خويش را دوست دارم و مصلحت آنان را بهتر از هر كس ديگر مى دانم، من صلاح مى بينم يكى را به فقر و ديگرى را به بيمارى مبتلا كنم، من مى دانم روح انسان فقط در كوره سختى ها مى تواند از ضعف ها و كاستى هاى خود آگاه شود و به اصلاح آن ها بپردازد. سختى بد نيست، بلكه سبب مى شود تا تو از دنيا دل بكنى و بيشتر به ياد من باشى.
    اگر سختى ها نباشد دل تو اسير دنيا مى شود، ارزش تو كم و كم تر مى شود، سختى ها، دل تو را آسمانى مى كند. سختى ها سبب مى شود تا استعدادهاى نهفته تو شكوفا شود.
    اى انسان مؤمن ! بدان كه قيامت براى تو بهتر از دنياست، من در آن روز، تو را در بهشت جاودان جاى مى دهم و هر چه بخواهى در آنجا براى تو فراهم است.
    اى انسان مؤمن ! قدرى فكر كن، من در زندگى هرگز تو را رها نكرده ام، همواره نعمت خود را به تو عطا كرده ام، بارها تو را از خطرها و بيمارى ها نجات داده ام، تو گناه كردى و من آن را پوشاندم، آبروى تو را در ميان بندگانم نريختم، من توبه تو را قبول كردم. تو را به راه راست هدايت كردم، تو را با قرآن آشنا نمودم، من به تو ثروت و دارايى دادم و تو را از فقر نجات دادم.
    اكنون از تو مى خواهم تا به يتيمان نيكى كنى و هرگز فقيرى را نااميد نكنى، از تو مى خواهم تا همواره زيبايى ها و نعمت هايى را كه به تو داده ام، بيان كنى، از نداشته هاى خود سخن مگو، از داشته هايت سخن بگو ! كارى كن كه همه به سوى من بيايند، چرا نعمت هايى را كه به تو داده ام، پنهان مى كنى؟ چرا به مردم نمى گويى كه من چقدر به تو نعمت داده ام؟

    * * *


    من از كدام نعمت تو سخن بگويم؟
    اگر من بخواهم نعمت هاى تو را بشمارم، هرگز نمى توانم آن ها را بشمارم، تو در ريه هاى من، 750 ميليون بادكنك كوچك قرار دادى كه همواره از هوا پر و خالى مى شوند و اكسيژن را به خون مى رسانند، بشر با تمام پيشرفت هاى خود هنوز نتوانسته است يكى از آن ها را بسازد.
    هر سلول بدن من، نعمت بزرگى است كه قلم از نوشتن عظمت آن ناتوان است. كدام نعمت تو را مى خواهم بشمارم؟

    * * *


    سوره "ضُحى" به پايان رسيد، پس از آن سوره "شرح" مى آيد.
    نمازگزار بايد در نماز، بعد از سوره حمد، يك سوره كامل قرآن را بخواند. اگر نمازگزارى در نماز خود، سوره "ضحى" را بخواند، بايد حتماً بعد از آن سوره "شرح" را هم بخواند، زيرا اين دو سوره، پيوند بسيار عميقى با هم دارند.






نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۹۱: از كتاب تفسير باران، جلد چهاردهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن