کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    شَمس: آيه ۱۵ - ۱۱

      شَمس: آيه ۱۵ - ۱۱


    كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا (11 ) إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا (12 ) فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا (13 )فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا (14 ) وَلَا يَخَافُ عُقْبَاهَا (15 )
    سخن از سرنوشت كسانى كه از زشتى ها پرهيز نمى كنند، به ميان آمد، اكنون مى خواهى يك نمونه از آنان را برايم بيان كنى و مرا با سرنوشت آنان آشنا كنى:
    قوم ثمود !
    تو به قوم ثمود نعمت هاى زيادى داده بودى، آنان از سلامتى و قدرت و روزى فراوان بهره مند بودند، آنان در تابستان ها به مناطق كوهستانى مى رفتند و در آنجا خانه هايى در دل كوه تراشيده بودند. وقتى زمستان فرا مى رسيد از كوهستان به دشت كوچ مى كردند و در آنجا خانه هاى زيبايى براى خود ساخته بودند.
    تو صالح(عليه السلام) را براى هدايت آنان فرستادى، صالح(عليه السلام) ساليان سال آنان را به يكتاپرستى فرا خواند و از آنان خواست تا دست از بُت پرستى بردارند، امّا آنان سخن حقّ را نپذيرفتند تا اين كه آنان با صالح(عليه السلام) قرار گذاشتند كه هركدام از خداى ديگرى چيزى را بخواهند تا معلوم شود كدام خدا حقّ است.
    قوم ثمود بُت پرست بودند، صالح(عليه السلام) هركدام از آن بُت ها را صدا زد پاسخى نشنيد. بعد از آن بود كه آن مردم از صالح(عليه السلام)خواستند تا از خدا بخواهد از دل كوه، شترى بيرون آورد.
    اينجا بود كه صالح(عليه السلام) دست به آسمان برد و دعا كرد، ناگهان كوه شكافت و شترى از آن بيرون آمد. در اين هنگام صالح(عليه السلام)به آنان رو كرد و چنين گفت: "من از طرف خدا براى شما معجزه اى آورده ام، شما ديگر هيچ عذر و بهانه اى نداريد. اين شتر، معجزه خدا است، او را به حال خود واگذاريد و به او آسيبى نرسانيد و او را سيراب سازيد".
    مدّتى گذشت، بزرگان ثمود تصميم گرفتند تا شتر صالح(عليه السلام)را از بين ببرند، آنان شخصى به نام "قداره" را تشويق كردند تا آن شتر را از بين ببرد، آرى، آنان طغيان گرى كردند و بدبخت ترين فرد قوم خود را براى كشتن آن شتر، برانگيختند، آنان سخن صالح(عليه السلام)را فراموش كردند كه به آنان گفته بود: "اين شتر، معجزه خداست، مبادا به او آسيب برسانيد و گرنه عذاب آسمانى بر شما فرود خواهد آمد".
    قداره آن شتر را كشت. مردم گوشت آن را ميان خود تقسيم كردند و هر كدام قسمتى از گوشت شتر را به خانه بردند. درست است كه شتر را يك نفر كشت امّا آن مردم به اين كار او راضى بودند، آنان در جرم او شريك شدند.
    وقتى صالح(عليه السلام) از ماجرا باخبر شد به مردم رو كرد و گفت: "اى مردم ! عذاب خدا نزديك است، هنوز فرصت داريد توبه كنيد و گرنه گرفتار عذاب سختى مى شويد".
    ولى آنان به سخن صالح(عليه السلام)توجّه نكردند و به او گفتند: "اى صالح ! اگر تو پيامبر خدا هستى، آن عذابى را كه از آن سخن مى گويى، بياور".
    اينجا بود كه تو بر آنان خشم گرفتى و عذاب را بر آنان نازل كردى، تو صالح(عليه السلام)و كسانى كه به او ايمان آورده بودند را از آن عذاب سهمگين نجات دادى، سپس همه آن كافران را به عذاب گرفتار كردى، آنان شب در خانه هاى خود در خواب خوش بودند كه ناگهان صيحه اى آسمانى فرا رسيد و زلزله اى سهمگين خانه هاى آنان را در هم كوبيد و شهر آنان را با خاك يكسان كرد. اين عذاب تو بود كه صالح(عليه السلام)بارها آنان را از آن ترسانده بود، ولى آنان سخن صالح(عليه السلام) را باور نكردند و او را دروغگو پنداشتند.
    تو آن قوم كافر را هلاك كردى و هيچ باكى از نابود كردن آنان نداشتى، تو حجّت را بر آنان تمام كردى.

    * * *


    تو به خورشيد، ماه، روز، شب و ... سوگند ياد كردى كه هر كس از گناهان و زشتى ها دورى نمايد، رستگار مى شود و هر كس كه به كفر و گناه رو آورد، زيانكار و نااميد مى شود.
    صالح(عليه السلام) و كسانى كه به او ايمان آورده بودند، رستگار شدند و در روز قيامت در بهشت تو جاى خواهند داشت و قوم ثمود هم كه راه كفر را برگزيدند و معصيت تو را كردند، زيانكار شدند و در آخرت هم به جهنّم گرفتار خواهند شد. اين درس بزرگى براى همه انسان ها مى باشد، باشد كه از اين ماجرا درس بگيرند و از خواب غفلت بيدار شوند.






نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۸۱: از كتاب تفسير باران، جلد چهاردهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن