کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    اخلاص : آيه ۴ - ۱

      اخلاص : آيه ۴ - ۱


    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1 ) اللَّهُ الصَّمَدُ (2 ) لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ (3 ) وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ (4 )
    محمّد(صلى الله عليه وآله) بُت پرستان مكّه را به يكتاپرستى دعوت مى كرد و از آنان مى خواست از عبادت بُت ها دست بردارند و در مقابل آن ها به سجده نيفتند، روزى گروهى از بُت پرستان كنار كعبه آمدند، محمّد(صلى الله عليه وآله) را ديدند كه براى مردم قرآن مى خواند.
    آنان با يكديگر سخن مى گفتند، يكى گفت: "آيا كسى مى داند اين خدايى كه محمّد ما را به عبادت آن فرا مى خواند، چگونه است؟".
    آنان به هم نگاه كردند، به راستى خداى محمّد(صلى الله عليه وآله) چگونه است؟
    آن بُت پرستان سال هاى سال بُت ها را پرستيده بودند، بزرگ ترين بُت آنان، هُبل بود، بُتى كه به شكل انسان بود و از "ياقوت سرخ" ساخته شده بود، دست راست اين بُت شكسته شده بود و آنان از طلا دستى براى او درست كرده بودند.
    اين هبل بود، بُتى با دست طلايى !
    به راستى خداى محمّد چگونه است؟ آيا او هم دست دارد؟
    آنان تصميم گرفتند نزد محمّد(صلى الله عليه وآله) بيايند و اين سؤال را از خود او بپرسند، همه با هم برخاستند و نزد محمّد(صلى الله عليه وآله) آمدند و گفتند: "اى محمّد ! خداى خود را براى ما وصف كن ! برايمان بگو كه او چگونه است؟".[137]
    اينجا بود كه جبرئيل نازل شد و اين سوره را براى محمّد(صلى الله عليه وآله)خواند:

    * * *


    اى محمّد ! بگو او خداىِ يگانه است،
    او بى نياز است و همه، نيازمند او هستند،
    او فرزند كسى نيست و فرزندى هم ندارد،
    و براى او هيچ همتايى نيست".

    * * *


    اكنون اين سوره را در شش قسمت شرح مى دهم، دقّت در اين مطالب مى تواند سبب آشكار شدن معناى اين سوره شود:

    * * *


    * قسمت اوّل: "هو"
    اين واژه به چه معناست؟
    "او"
    منظور از اين واژه چيست؟
    وقتى قدرى فكر مى كنم به اين نتيجه مى رسم كه در اينجا قرآن مى خواهد به من بگويد: "خدا غيب است و از ديده ها پنهان است".
    مناسب مى بينم در اينجا ماجراى دعاى على(عليه السلام) در جنگ "صفّين" را بنويسم: صفّين جايى بود كه سپاه على(عليه السلام) با سپاه معاويه روبروى هم قرار گرفتند، وقتى جنگ آغاز شد، على(عليه السلام)خودش به ميدان آمد، به قلب لشكر نفاق حمله كرد و دعايى را مى خواند.
    عمّار (پسر ياسر) صداى على(عليه السلام) را مى شنيد، او مى شنيد كه على(عليه السلام)پيوسته اين دعا را مى خواند: "يا هُو ! يا مَنْ لا هُو إلاّ هُو". عمّار با خود گفت: "اين چه دعايى است؟ چه رمز و رازى در اين دعا نهفته است؟". او نزد على(عليه السلام)رفت و پرسيد:
    ــ آقاى من ! اين دعا چيست كه شما مى خوانيد؟
    ــ اين نام اعظم خداست، اين دعا، پايه اساسى توحيد و خداشناسى است.[138]
    وقتى من اين ماجرا را خواندم، به فكر فرو رفتم، با خود گفتم: مگر در اين دعا چه نهفته است كه پايه اصلى خداشناسى است؟
    يا هُو يا مَنْ لا هُو إلاّ هُو !
    اى او !
    او از ديده ها پنهان است. هيچ كس توانايى ديدن او را ندارد، هيچ كس نمى تواند حقيقت او را درك كند، او آفريننده است، هيچ آفريده اى نمى تواند به او احاطه كند، او هيچ كدام از صفات مخلوقات خود را ندارد، عقل بشر هرگز نمى تواند او را درك كند.
    اى غيبى كه هيچ غيبى جز او نيست !
    در اين جهان، چيزهاى زيادى هستند كه با چشم ديده نمى شوند و غيب هستند، غيب يعنى پوشيده از چشم ما انسان ها.
    مثلاً فرشتگان !
    من نمى توانم آن ها را ببينم، آرى ! فرشتگان هم غيب هستند، امّا همه فرشتگان، مخلوقات خدا هستند، آن ها صفات و ويژگى هاى مخلوقات را دارند و براى همين آنان براى يكديگر، غيب نيستند.
    مثلاً جبرئيل يك فرشته است، ميكائيل هم يك فرشته است. اين دو فرشته براى من غيب هستند، امّا آن ها براى همديگر غيب نيستند، آن ها صفات و ويژگى هاى همديگر را درك مى كنند. جبرئيل مى تواند صفات و ويژگى هاى ميكائيل را درك كند، پس ميكائيل در نظر جبرئيل، غيب نيست.
    پس من كه يك انسان معمولى هستم، وقتى چيز غيبى را در نظر مى گيرم، آن چيز براى من غيب است، امّا همان چيز براى فرشتگان غيب نيست.
    فقط يك غيب است كه هميشه غيب است، هيچ كس نمى تواند آن را درك كند و آن هم خداى يگانه است.
    خدا هميشه و براى همه، غيب بوده است. هيچ كس نمى تواند خدا را ببيند و يا به ذات او احاطه پيدا كند.
    اى كسى كه هيچ غيبى جز او، غيب نيست !

    * * *


    * قسمت دوم: الله
    اين واژه، زيباترين نام خدا مى باشد و در قرآن 2816 بار تكرار شده است. اين نام مخصوص خدا مى باشد.
    به راستى چرا به خدا الله مى گويند؟
    در اينجا سخنى از امام باقر(عليه السلام)نقل مى كنم: "وقتى عرب ها در چيزى سرگردان مى شوند از واژه اَلِهَ استفاده مى كنند".[139]
    آرى، وقتى كسى در بيابانى، راه را گم كند، متحيّر و سرگردان شود و نداند چه كند، در زبان عربى مى گويند: "اَلِهَ الرَّجُلُ"، يعنى آن مرد متحيّر شد.
    يك نظر اين است كه نام خدا را از اين ريشه گرفته اند، آيا مى دانى علّت آن چيست؟
    وقتى من مى خواهم درباره خدا فكر كنم، چيزى جز تحيّر نصيبم نمى شود، هيچ كس نمى تواند حقيقت خدا را درك كند، خدا را نمى توان با چشم ها ديد. او هيچ كدام از صفات مخلوقات را ندارد، او غيب است، براى همين هر كس كه بخواهد ذات او را بشناسد، چيزى جز تحيّر نصيب او نمى شود.
    اين سخن امام باقر(عليه السلام) است: "از فكر كردن درباره حقيقت خدا پرهيز كنيد، زيرا عقل بشر به آنجا راهى ندارد".
    آرى ! من مى توانم درباره آيات و نشانه هاى قدرت خدا هر چقدر مى خواهم سخن بگويم، در جهان هستى شگفتى هاى زيادى وجود دارد، ماه و خورشيد و ستارگان و كهكشان ها و...[140]
    براى شناخت خدا بايد به قرآن مراجعه كنم، ببينم كه خدا، خودش را چگونه معرّفى كرده است.
    اگر خدا را مى شد با چشم ديد، ديگر او خدا نبود، بلكه يك آفريده بود، هر چه با چشم ديده شود، مخلوق است. هر چيزى كه با چشم ديده شود، روزى از بين مى رود و تو مى دانى كه خدا هرگز از بين نمى رود.
    خداى يگانه هيچ صفتى از صفات مخلوقات خود را ندارد، نمى توان او را حس كرد و يا ديد. در دنيا و آخرت هيچ كس نمى تواند خدا را با چشم سر ببيند.
    اكنون كه اين را دانستم مى توانم به راز واژه "الله" پى ببرم، من خدايى را مى پرستم كه همه در درك او متحيّر و سرگشته اند، خدايى كه از ديده ها پنهان است، خدايى كه عقل بشرى هم نمى تواند حقيقت او را درك كند.

    * * *


    * قسمت سوم: أَحَدٌ
    اَحَد به معناى "يگانه" است. "خدا احد است"، يعنى خدا يگانه است، يعنى هيچ چيز، مانند او نيست، او مثل و همانندى ندارد، او از اجزاى مختلفى تشكيل نشده است.
    وقتى به خودم نگاه مى كنم، مى بينم كه از سر و دست و پا تشكيل شده ام، امّا خدا هيچ اجزايى ندارد، خدا يكى است، يعنى حقيقت او، يكى است و جزئى ندارد.

    * * *


    * قسمت چهارم: الصَّمَدُ
    خدا بى نياز است و همه نيازمند او هستند.
    درباره واژه "صمد" بايد اين چنين بگويم: او كسى است كه هيچ نيازى به ديگرى ندارد و همه نيازمند او هستند.[141]
    بايد بدانم كه خدا به عبادت من، به نماز و روزه من، هيچ نيازى ندارد، اگر همه مردم هم گناه كنند، به خدا هيچ ضررى نمى رسد. او از همه چيز بى نياز است. به هيچ چيز و هيچ كس نياز ندارد، نه نياز به غذا دارد، نه نياز به خواب.
    او همواره بوده و خواهد بود. او كسى است كه آقايى و بزرگى اش اندازه اى ندارد، او از هر گونه تغيير و دگرگونى به دور است، او به هيچ شريكى نياز ندارد، او هيچ شريكى ندارد، هيچ كارى براى او غيرممكن نيست، او به هر كارى تواناست، هيچ چيز از نظر او مخفى نيست.

    * * *


    * قسمت پنجم: لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ
    او فرزند كسى نيست و فرزندى هم ندارد.
    انسانى كه فرزند دارد، روزى از بين مى رود و فرزندش جاى او را مى گيرد.
    اين يك قانون است: هر چيزى كه فرزند داشته باشد، محكوم به فناست. خدا فرزند ندارد، يعنى او هرگز پايانى ندارد.
    آرى ! من خدايى را مى پرستم كه مثل و همانندى ندارد و پايانى هم ندارد، او هميشه بوده و خواهد بود.
    خداى من هرگز آغازى نداشته است و براى همين هم پايانى ندارد. من خدايى را مى پرستم كه هيچ كس نمى تواند ذات او را وصف كند.
    بزرگى فقط سزاوار اوست و همه چيز غير او كوچك و حقير است. چشم ها از ديدن او درمانده اند و ذهن ها از درك وصف او عاجز.
    من خدايى را سپاس مى گويم كه هرگز نمى ميرد و عظمت و بزرگى او هرگز پايان نمى پذيرد و او هر روز آفرينش تازه اى دارد.[142]

    * * *


    * قسمت ششم: وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدُ
    براى او هيچ همتايى نيست.
    خدا يگانه است، هيچ چيز شبيه او نيست، هر چه غير از او در جهان وجود دارد، مخلوق و آفريده اوست. معلوم است كه هرگز آفريده نمى تواند مانند آفريننده باشد.
    همه آفريده ها پايان دارند و خدا پايان ندارد، همه آفريده ها نيازمند هستند و خدا بى نياز است، همه آفريده ها، آغاز داشته اند و خدا آغازى نداشته است.

    * * *


    سخن درباره واژه ها و جملات اين سوره را به پايان مى برم.
    مستحب است وقتى انسان قرائت اين سوره را به پايان رساند، سه بار بگويد: "كَذلِكَ اللهُ رَبّى"، يعنى: "خداى من، اين گونه است".[143]

    * * *


    ديگر وقت آن است كه حديثى جالب از امام سجّاد(عليه السلام) را نقل كنم:
    "عاصِم" يكى از شيعيان بود، او نزد امام آمد و از ايشان درباره شناخت خدا چند سؤال نمود، امام سجّاد(عليه السلام) به او پاسخ دادند و سپس فرمودند: "خدا مى دانست كه در آخرالزّمان مردمى مى آيند كه تحقيق را دوست دارند، خدا سوره اخلاص و قسمتى از سوره حشر را براى آنان نازل كرد. هر كس درباره خدا مطلبى بگويد كه با اين آيات، تفاوت داشته باشد، هلاك شده است".[144]
    وقتى من اين حديث را خواندم به فكر فرو رفتم.
    راه شناخت خدا سوره اخلاص و آيات 22 و 23 و 24 سوره حشر است. سوره اخلاص 5 آيه دارد. (وقتى 5 آيه سوره اخلاص و 3 آيه سوره حشر را جمع كنيم به عدد 8 مى رسيم).
    راه شناخت خدا اين 8 آيه است !
    اين سخن امام سجّاد(عليه السلام)هشدارى بزرگ براى كسانى است كه خدا را به گونه اى معرّفى مى كنند كه با قرآن سازگارى ندارد.
    آيا كسى اين هشدار را جدّى مى گيرد؟ آيا كسى به اين سخن امام سجّاد(عليه السلام)گوش مى كند؟
    هر كس درباره خدا سخنى مخالف اين 8 آيه بگويد، هم خودش گمراه شده است و هم ديگران را گمراه كرده است.
    در آن قسمت سوره حشر 16 نام خدا همراه با بعضى از مطالب ذكر شده است كه من آن را در اينجا مى نويسم:
    1 - الله: خدا يگانه است و از ديده ها پنهان است و هيچ خدايى جز او نيست.
    2 - عالِم الغيب و الشهادة: هر امر پنهان و آشكار را مى داند.
    3 - رحمان، بخشنده و مهربان است و مهربانى او در اين دنيا شامل همه انسان ها مى شود.
    4 - رحيم: او مهربان است و در روز قيامت، فقط مؤمنان از اين مهربانى بهره مند مى شوند. او خداى يگانه است و خدايى جز او نيست.
    5 - مَلك: فرمانرواى جهان است.
    6 - قُدّوس: از هر عيبى و نقصى، پاك مى باشد.
    7 - سلام: به هيچ كس ظلم نمى كند و همه از او در امن و سلامت هستند.
    8 - مؤمن: به دوستانش امنيّت عطا مى كند و آنان را از عذاب جهنّم نجات مى دهد.
    9 - مُهَيمن: نگاهدارنده همه چيز مى باشد، جهان به او پايدار است.
    10 - عزيز: توانا مى باشد و هرگز شكست نمى خورد.
    11 - جبّار: با اراده خود به اصلاح هر امرى مى پردازد و شكست ها را جبران مى كند، اگر مؤمنى گناه كند و توبه كند، خدا گناهان او را به خوبى ها تبديل مى كند.
    12 - متكبّر: شايسته بزرگى و عظمت است و هيچ چيز برتر و بالاتر از او نيست. او هيچ شريكى ندارد، او بالاتر و والاتر از اين است كه شريك داشته باشد، او از هر عيب و نقصى به دور است.
    13 - خالق: او آن خداى يگانه است كه جهان را خلق كرده است.
    14 - بارئ: او جهان را بدون آن كه نمونه قبلى داشته باشد، پديد آورده است.
    15 - مصوّر: به هر موجودى، شكل خاص خودش را داده. براى او نام هاى نيكوست. آنچه در آسمان ها و زمين است او را تسبيح مى كنند و او را از همه نقص ها و عيب ها، پاك مى دانند، او خداى توانا مى باشد.
    16 - حكيم: همه كارهاى او از روى حكمت است و كار بيهوده انجام نمى دهد و او جهان را بيهوده نيافريده است.
    من بايد بارها سوره اخلاص و اين آيات سوره حشر را بخوانم و به معناى آن فكر كنم كه اين تنها راه رسيدن به شناخت خدا مى باشد.

    * * *


    سوره اخلاص فضيلت بسيار زيادى دارد، بهترين و با فضيلت ترين سوره قرآن، همين سوره است.
    از نظر تعداد 21 كلمه بيشتر ندارد، امّا از نظر ارزش و فضيلت، بزرگ ترين سوره قرآن است.
    سوره اى كوچك كه مهم ترين پيام هاى توحيدى را در خود جاى داده است.
    روزى پيامبر رو به يارانش كرد و پرسيد: آيا در ميان شما كسى هست كه هر روز، يك بار قرآن را از اوّل تا آخر بخواند و به اصطلاح "ختم قرآن" داشته باشد؟
    همه سكوت كردند و فقط سلمان فارسى بود كه دست خود را بالا گرفت و گفت: من هر روز قرآن را ختم مى كنم.
    بعضى از مسلمانان از اين سخن سلمان فارسى تعجّب كردند، كسى كه بخواهد هر روز قرآن را ختم كند بايد تمام روز مشغول خواندن قرآن باشد، امّا سلمان كه اين گونه نيست، بيشتر وقت ها به كار خودش مشغول است.
    آن ها فكر كردند كه سلمان دروغ مى گويد، براى همين رو به پيامبر كردند و در حالى كه بسيار خشمناك بودند چنين گفتند:
    ــ اى رسول خدا ! سلمان، مردى است ايرانى. او مى خواهد بر ما عرب ها فخر بفروشد، ما مى دانيم او دروغ مى گويد.
    ــ آرام باشيد ! سلمان همانند لقمان حكيم است. برويد از خود او سؤال كنيد، حتماً جواب شما را خواهد داد.
    آن ها نزد سلمان آمدند و سؤال خود را پرسيدند، سلمان به آن ها لبخندى زد و گفت: من خودم از پيامبر شنيدم كه فرمود: هر كس سه بار سوره اخلاص را بخواند مانند اين است كه قرآن را ختم كرده است. من هر روز، سه بار اين سوره را مى خوانم ! [145]

    * * *


    در قرآن از موضوعات زيادى سخن به ميان آمده است، امّا مهم ترين موضوعات قرآن چيست؟
    من سه سخن از پيامبر را با هم نقل مى كنم تا به جواب اين سؤال برسم:
    سخن اوّل: "سوره اخلاص، يك سوم قرآن است". موضوع اين سوره يكتاپرستى است.
    سخن دوم: "سوره كافرون، يك چهارم قرآن است". موضوع اين سوره ترك بُت و بُت پرستى است.[146]
    سخن سوم: "سوره زلزله، يك چهارم قرآن است". موضوع اين سوره، ايمان به قيامت است. اين دو جمله در اين سوره آمده است: هر كس ذرّه اى خوبى كند، نتيجه آن را در قيامت مى بيند، هر كس ذرّه اى بدى كند، نتيجه آن را مى بيند.[147]
    آرى، اين سه موضوع مهم ترين موضوعات قرآن مى باشد: يكتاپرستى، ترك بُت پرستى، باور به قيامت.
    در اينجا به اين نكته هم اشاره كنم كه سوره فاتحه يا حمد، چكيده و خلاصه اى از همه قرآن است.
    خدا در آيه 87 سوره "حِجر" به پيامبر چنين مى گويد: "من به تو قرآن و سوره فاتحه عطا كردم"، آرى، سوره فاتحه آن قدر فضيلت دارد كه خدا آن را در كنار قرآن ذكر مى كند. همه معارف قرآن به صورت خلاصه در اين سوره آمده است: يكتاپرستى، عدل، نبوت، امامت، معاد.






نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۳۵: از كتاب تفسير باران، جلد چهاردهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن