کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    نَمل : آيه ۲۸ - ۲۰

      نَمل : آيه ۲۸ - ۲۰


    وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ (20 ) لاَُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لاََذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَان مُبِين (21 ) فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيد فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإ بِنَبَإ يَقِين (22 ) إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْء وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ (23 ) وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ (24 ) أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ (25 ) اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ (26 ) قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ (27 ) اذْهَبْ بِكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهِ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ (28 )
    اكنون از ماجراى "هُدهُد" برايم سخن مى گويى، در زبان فارسى به اين پرنده، "شانه به سر" مى گويند. در ميان پرندگانى كه همراه سليمان(عليه السلام) بودند، يك هدهد بود.
    روزى سليمان(عليه السلام) متوجّه شد كه هدهد در جمع پرندگان نيست. سليمان چنين گفت: "چرا هدهد را نمى بينم، مگر او غايب است؟ من او را كيفر سختى خواهم كرد يا سرش را از تنش جدا خواهم كرد مگر اينكه دليل قانع كننده اى براى اين غيبت خود بياورد".
    آرى، سليمان(عليه السلام) به دقّت مراقب حكومت بود تا آنجا كه غيبت يك پرنده هم از چشم او پنهان نمى ماند. او حكومت خود را با نظم عجيبى اداره مى كرد، او مى دانست كه يك نافرمانى مى تواند كم كم، نظم حكومت را از بين ببرد، او تصميم داشت اگر هدهد دليل قانع كننده نياورد، او را مجازات كند.
    طولى نكشيد كه هدهد نزد سليمان(عليه السلام) آمد و به او چنين گفت:

    * * *


    اى سليمان ! من بر چيزى آگاهى يافتم كه تو از آن بى خبرى ! من از سرزمين سبا مى آيم، از آنجا خبرى درست برايت آورده ام. در آن سرزمين زنى را ديدم كه بر مردم حكومت مى كند، او از همه نعمت هاى دنيايى بهره مند است، به ويژه آن كه تختِ پادشاهى او بسيار گران قيمت است، امّا من ديدم كه او و قومش به جاى خداى يگانه، خورشيد را مى پرستند و در برابر خورشيد سجده مى كنند، شيطان اعمالشان را براى آنان آراسته بود و آنان را از راه درست بازداشته است و در نتيجه آنان از راه حقّ دور افتاده اند.
    چرا آنان براى خداى يگانه سجده نمى كنند؟
    چرا آنان خدا را نمى پرستند كه رازهاى پنهان آسمان ها و زمين را آشكار مى كند؟ چرا خدايى را نمى پرستند كه آنچه را پنهان يا آشكار مى كنند، مى داند.
    خدايى جز خداى يگانه نيست. او همان خدايى است كه فرمانروايى او بر جهان، بزرگ و عظيم است.

    * * *


    وقتى سخن هدهد به پايان رسيد، سليمان(عليه السلام) به او گفت: "من تحقيق مى كنم ببينم راست مى گويى يا دروغ".
    آرى، سخن هدهد به سرنوشت يك ملّت گره مى خورد، سليمان(عليه السلام) سريع قضاوت نكرد، بلكه تصميم گرفت تا اطّلاعات بيشترى كسب كند. سليمان(عليه السلام)نه سخن هدهد را رد كرد و نه آن را قبول كرد، بلكه بر اساس آن، تحقيق را آغاز نمود.
    او نامه اى نوشت و سپس هدهد را فرا خواند و چنين گفت: "اى هدهد ! اين نامه را ببر و نزد آن پادشاه بيفكن و در گوشه اى در انتظار بنشين و ببين آن ها چه مى گويند و چه مى كنند و خبر آن را براى من بياور".
    هدهد با نامه سليمان(عليه السلام) به سوى سرزمين سبا پرواز كرد تا مأموريّت خود را انجام دهد.

    * * *


    مناسب مى بينم در اينجا دو نكته را بنويسم:
    1 - هدهد يكى از هزاران پرنده اى است كه در لشكر سليمان(عليه السلام) بود، امّا آن قدر آزادى بيان داشت كه به سليمان(عليه السلام)بگويد: "من چيزى را مى دانم كه تو نمى دانى" !
    سليمان(عليه السلام) هرگز دچار غرور نشد، با دقّت به سخن هدهد گوش داد، يك حكومت وقتى مى تواند موفّق باشد كه افراد عادى بتوانند هنگام لزوم به رئيس حكومت آزادانه چنين بگويند: "من چيزى را مى دانم كه تو نمى دانى".
    وقتى رئيس يك حكومت خود را در همه امور، كارشناس بداند، آن جامعه سقوط خواهد كرد، اگر رئيس حكومت احساس كند از همه چيز باخبر است و از ديگران بخواهد كه از نظر او پيروى كنند، آن جامعه به فلاكت و بدبختى مى افتد. سليمان(عليه السلام) با آن كه پيامبر بود، سخن هدهد را شنيد.
    2 - هدهد به سرزمين "سبا" رفته بود، "سبا" سرزمينى است كه امروزه قسمتى از كشور يمن است. مركز حكومت سليمان(عليه السلام) در فلسطين و بيت المقدس بوده است.
    بين فلسطين تا يمن، بيش از هزار كيلومتر است و هدهد توانسته است اين فاصله را طى كند و اين در دنياى پرندگان عجيب نيست. امروزه ثابت شده است كه بعضى از پرندگان مهاجر مانند مرغان دريايى در سال، بيش از 30 هزار كيلومتر پرواز مى كنند !

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۳۸: از كتاب تفسير باران، جلد هشتم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن