وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَئِذَا كُنَّا تُرَابًا وَآَبَاؤُنَا أَئِنَّا لَُمخْرَجُونَ (67 ) لَقَدْ وُعِدْنَا هَذَا نَحْنُ وَآَبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الاَْوَّلِينَ (68 )
كافران به محمّد(صلى الله عليه وآله) گفتند: "آيا وقتى كه ما مُرديم و استخوان هاى ما و پدرانمان، خاك شد، دوباره زنده مى شويم و از دل خاك بيرون مى آييم؟ اين سخن تو حرف تازه اى نيست. پيش از اين نيز به ما و پدران ما اين وعده ها را داده بودند، امّا ما مى بينيم كه هيچ مرده اى زنده نشده است، پس اين سخنان، افسانه اى بيش نيست. افسانه اى كه گذشتگان آن را ساخته اند".
تو اين سخن آن كافران را در اينجا نقل كردى تا همه بدانند آنان به قيامت ايمان نداشتند. آنان چگونه انسان هايى بودند، آنان از محمّد(صلى الله عليه وآله) پرسيدند كه قيامت كِى برپا مى شود، در حالى كه قيامت را افسانه مى دانستند.
* * *
در قرآن بارها جواب اين سؤال را داده اى: در سوره مريم آيه 66، سخن كافرى را ذكر كردى: "آيا پس از مرگ دوباره زنده مى شوم و از قبر بيرون مى آيم".
تو جواب سخن او را دادى، به راستى چرا به ياد نمى آورد كه تو او را آفريدى در حالى كه چيزى نبود و وجودى نداشت. آن كافر تعجّب مى كند و مى گويد: چگونه ممكن است استخوان هاى پوسيده، زنده شوند، چرا او تعجّب نمى كند كه تو او را از هيچ آفريدى؟
وقتى مى خواستى او را بيافرينى، از او هيچ استخوانى هم نبود، تو قدرت دارى او را از هيچ بيافرينى، پس مى توانى او را از استخوان پوسيده اى هم زنده كنى.
* * *