کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    نَمل : آيه ۴۴

      نَمل : آيه ۴۴


    قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيَْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (44 )
    سليمان(عليه السلام) با بلقيس سخن گفت و او را از آيين شرك بازداشت، بلقيس كه قبل از اين خورشيد را مى پرستيد، به آيين يكتاپرستى رو آورد.
    امّا چگونه اين اتّفاق افتاد؟ ماجراى ايمان آوردن بلقيس چه بود؟
    قبل از اين كه بلقيس و اطرافيانش به بيت المقدس برسند، سليمان(عليه السلام) دستور داد تا مأموران، قصر جديدى بسازند و حياط آن را از بلور درست كنند و زير حياطِ آن، نهر آبى قرار دهند. مأموران او اين كار را با مهارت انجام دادند، در آن نهر كه زير حياط قصر جارى بود، ماهيان شنا مى كردند.
    سليمان(عليه السلام) آن روز به آن قصر رفت و در جايگاه خود قرار گرفت، او از مأموران خود خواست بلقيس را از مسيرى بياورند كه تخت خود را ببيند، سپس او را به قصر بلورين بياورند و او را وارد حياط آن كنند. جايگاه سليمان(عليه السلام) هم در طرف ديگر قصر بود، سليمان(عليه السلام) به راحتى مى توانست كسى را كه وارد حياط مى شود، ببيند.
    همه چيز آماده بود، بلقيس را به سوى قصر بردند و از او خواستند تا وارد حياط شود، وقتى بلقيس نگاهش به حياط افتاد، پنداشت كه در آنجا نهر آبى است، براى همين لباسش را بالا گرفت كه مبادا خيس شود. او مى خواست از آنجا عبور كند و به سمت ساختمان اصلى قصر برود، با خود گفت: "چرا در اينجا پلى نساخته اند تا من بتوانم از روى آن عبور كنم".
    سليمان(عليه السلام) كه در طرف ديگر حياط بر روى تخت پادشاهى خود نشسته بود (و منتظر همين لحظه بود) با صداى بلند به بلقيس گفت: "اين قصرى است كه از بلورهاى صاف ساخته شده است".
    بلقيس زنى باهوش بود، او به خوبى پيام سليمان(عليه السلام) را فهميد و در همان لحظه گفت: "بارخدايا ! من به خود ظلم كردم".
    او از شرك دست برداشت و به يكتاپرستى رو آورد و چنين گفت: "من همراه با سليمان در برابر خداى يگانه تسليم شدم، خدايى كه پروردگار جهانيان است".[44]

    * * *


    اين بلقيس بود كه از عمق وجودش با تو سخن مى گفت: خدايا ! من پيش از اين خورشيد را مى پرستيدم و در جهل و نادانى بودم، اكنون فهميدم كه خطا كرده ام، من همراه با پيامبرت، سليمان به درگاه تو رو مى كنم، من از گذشته ام پشيمان هستم و سر تسليم به آستان تو مى سايم و در مقابل عظمت تو سجده مى كنم و صورت به خاك مى گذارم.
    و اين گونه بود كه بلقيس به يگانگى تو و پيامبرى سليمان(عليه السلام)ايمان آورد، با ايمان آوردن او، همراهان او هم ايمان آوردند و بعد از آن مردم سرزمين سبا هم دست از شرك برداشتند و به عبادت تو رو آوردند و سعادت و رستگارى را از آنِ خود كردند.

    * * *


    هدف سليمان(عليه السلام) از اين كار چه بود؟ چگونه شد كه بلقيس پس از اين ماجرا به يكتاپرستى اقرار كرد.
    سليمان(عليه السلام) مى دانست كه بزرگ ترين مانع سعادت انسان، غرور اوست، انسان به دانسته هاى قبلى خود علاقه پيدا مى كند و گاهى دل كندن از آن دانسته ها، براى او سخت است.
    بلقيس يك عمر خورشيد را پرستيده بود و باور داشت كه خورشيد، اين جهان را آفريده است. سليمان(عليه السلام) مى خواست به او ثابت كند كه انسان ممكن است اشتباه كند و به چيزى باور پيدا كند كه باطل است. مهم اين است كه انسان هر وقت حقيقت را فهميد آن را بپذيرد.
    بلقيس وقتى نگاهش به حياط قصر افتاد، باور كرد كه آنجا آب جارى است، او براى اين كه لباسش خيس نشود، لباسش را بالا گرفت، او آب را ديد امّا شيشه روى آب را نديد، امّا وقتى سليمان(عليه السلام) با او سخن گفت حقيقت را فهميد، جلو آمد و با پاى خود بلورهاى صاف را لمس كرد و يقين كرد اشتباه كرده است. اينجا بود كه بلقيس فهميد كه طبيعى است كه در باورهاى خود هم دچار اشتباه بشود.
    آرى، او فكر مى كرد الآن لباسش خيس مى شود، امّا لباس او خيس نشد. اين گونه غرور بلقيس شكسته شد و پرده هاى غفلت از جلوى چشم او برداشته شد.
    او فهميد كه انسان ممكن است اشتباه كند، تا زمانى كه انسان سخن پيامبران را نشنيده است، طبيعى است كه اشتباه كند، اين بد نيست، بدى اين است كه انسان روى اشتباه خود پافشارى كند. وقتى انسان سخن حقّ را شنيد، بايد به آن ايمان بياورد.
    اين قانون توست: تو كسى را كه هرگز حقّ به او نرسيده است، به عذاب گرفتار نمى كنى، تو فقط كسانى را عذاب مى كنى كه سخن حقّ را مى شنوند و آن را انكار مى كنند.
    بلقيس در كشور سبا زندگى مى كرد، او خورشيد را پرستيده بود و سال هاى سال در اشتباه بوده است. او از حقيقت چيزى نشنيده بود، اكنون سليمان(عليه السلام)او را به توحيد فرا مى خواند، او معجزه بزرگى را ديده است، تخت او از كشورش، صحيح و سالم به اينجا منتقل شده است، ديگر وقت آن است كه ايمان بياورد.
    سليمان(عليه السلام) با اين كار، پرده غرور را از جلوى چشم بلقيس برداشت تا او به راحتى بتواند از گذشته اش جدا شود. سليمان(عليه السلام) با كنايه پيام خود را به بلقيس رساند و بلقيس هم اين پيام را به خوبى دريافت كرد.
    آرى، اثر پيام غير مستقيم خيلى بيشتر از پيام مستقيم است. اين درسى است كه سليمان(عليه السلام) به همه مى دهد. سليمان(عليه السلام)مى توانست مستقيم به بلقيس بگويد: "دست از غرور خود بردار، تو اشتباه مى كنى"، امّا او هرگز به بلقيس چنين نگفت، او كارى كرد كه بلقيس خودش به اين نتيجه برسد. او براى هدايت بلقيس دستور ساختن قصرى باشكوه را داد.
    امّا ما چه مى كنيم؟ مى خواهيم جوانان را به سوى دين جذب كنيم، تنها كارى كه مى كنيم اين است كه پيام هاى مستقيم مى دهيم، بعضى از پيام مستقيم متنفّرند، براى همين است كه كار ما اثر معكوس دارد.
    اگر ما روش سليمان(عليه السلام) را در تبليغ دين فرا بگيريم، روز به روز علاقه جوانان به دين زياد و زيادتر خواهد شد.

    * * *


    اكنون مى فهمم چرا در اين سوره ماجراى سليمان(عليه السلام) و بلقيس را بيان كردى، محمّد(صلى الله عليه وآله) در شهر مكّه بود و مردم را به سوى يكتاپرستى فرا مى خواند، گروهى به او ايمان آورده بودند، تعداد مسلمانان اندك بود، دشمنان، آنان را اذيّت و آزار مى كردند، بيشتر آن مردم به محمّد(صلى الله عليه وآله) ايمان نياورده بودند.
    گاهى بعضى از مسلمانان با خود چنين مى گفتند: "چرا مردم به محمّد(صلى الله عليه وآله)ايمان نمى آورند؟ چرا آنان سخن حقّ را انكار مى كنند".
    تو با بيان اين ماجرا اين نكته مهم را يادآور مى شوى: پيامبر تو فقط راه هدايت را نشان مردم مى دهد، هيچ پيامبرى مردم را مجبور به ايمان نمى كند، اين خود انسان ها هستند كه بايد هدايت را انتخاب كنند، آنان بايد غرور خود را كنار بگذارند و به حقيقت ايمان آورند، همان گونه كه بلقيس اين كار را كرد.
    پيامبران تنها زمينه هدايت را فراهم مى كنند، اين انسان ها هستند كه راه خود را انتخاب مى كنند.[45]



نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۴۴: از كتاب تفسير باران، جلد هشتم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن