وَلَكِنَّا أَنْشَأْنَا قُرُونًا فَتَطَاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَمَا كُنْتَ ثَاوِيًا فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُو عَلَيْهِمْ آَيَاتِنَا وَلَكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ (45 ) وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِير مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (46 )
ماجراى موسى(عليه السلام) را بيان كردى، داستانى حقيقى كه اميد را به دل ها مى بخشد، تو سرانجام دوستانت را يارى مى كنى و آنان را بر دشمنانشان پيروز مى گردانى، همان گونه كه موسى(عليه السلام) را پيروز كردى.
تو قوم ها و ملّت هاى مختلف آفريدى و آنان روزگارى دراز در اين دنيا، زندگى كردند، تو براى هدايت همه آنان، پيامبرانى فرستادى، اكنون نيز محمّد(صلى الله عليه وآله) را براى هدايت مردم مكّه مى فرستى.
قبل از اين كه محمّد(صلى الله عليه وآله) را به پيامبرى بفرستى، او از ماجراى موسى(عليه السلام)، فرار او از مصر، رفتن به سرزمين "مدين" و... چيزى نمى دانست، بين محمّد(صلى الله عليه وآله) و موسى(عليه السلام) بيش از دو هزار و پانصد سال فاصله است. مردم مكّه هم از اين ماجراها چيزى نمى دانستند.
آرى، داستان زندگى پيامبران از يادها رفته بود و كسى از آن چيزى نمى دانست.
تو او را شايسته مقام پيامبرى دانستى و قرآن خود را بر قلب او نازل كردى تا داستان پيامبران را براى مردم بيان كند.
* * *
چرا بُت پرستان مكّه به محمّد(صلى الله عليه وآله) ايمان نمى آورند؟ محمّد(صلى الله عليه وآله)از ماجراى موسى(عليه السلام) سخن مى گويد، چرا بُت پرستان از خود نمى پرسند كه محمّد از كجا ماجراى آن شب موسى(عليه السلام) را مى داند؟ محمّد(صلى الله عليه وآله) كه در آن زمان نبوده است؟ پس چگونه از شبى سخن مى گويد كه موسى(عليه السلام) با خانواده اش گرفتار طوفان شد و از دور آتشى ديد؟ محمّد(صلى الله عليه وآله) از كجا مى داند كه در آن شب، تو با موسى(عليه السلام)سخن گفتى؟
اگر اين بُت پرستان قدرى فكر كنند مى فهمند كه تو قرآن را بر محمّد(صلى الله عليه وآله)نازل كردى.
آرى، قرآن كتابى است كه از طرف تو و نشان رحمت توست، تو اين كتاب را فرستادى تا محمّد(صلى الله عليه وآله) مردم را از عذاب روز قيامت بترساند و آنان را از بُت پرستى برهاند.
مردم مكّه اسير بُت پرستى شده بودند و از زمان عيسى(عليه السلام) تا آن زمان، پيامبرى نيامده بود تا آنان را به عذاب تو هشدار دهد، آنان در جهل و نادانى بودند، محمّد(صلى الله عليه وآله) با قرآن تو آمد تا شايد آنان پند بگيرند و راه هدايت پيش گيرند.
[91]