وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ (33 )لِيَكْفُرُوا بِمَا آَتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (34 )
سخن از نور فطرت بود، تو يكتاپرستى را در نهاد همه انسان ها قرار دادى، همه انسان ها با فطرت خود تو را مى شناسند، امّا لذّت هاى دنيا نمى گذارد انسان ها به اين نداى فطرت خويش گوش فرا دهند.
اگر بُت پرستان به بلا گرفتار شوند از همه جا نااميد مى شوند و تو را صدا مى زنند، بلا، زمينه ساز شكوفايى فطرت انسان است، هنگامى كه بلايى فرا مى رسد، پرده هايى كه بر روى فطرت كشيده شده است، كنار مى رود. اينجاست كه انسان ها تو را صدا مى زنند.
تو آنان را نجات مى دهى و در حقّ آنان مهربانى مى كنى، امّا وقتى كه بلا از آنان برطرف شد، گروهى از آنان همه چيز را فراموش مى كنند، گويا كه اصلاً تو را صدا نزده اند و بار ديگر به بُت پرستى رو مى آورند، آنان شكر نعمت تو را به جا نمى آورند، تو به آنان فرصت مى دهى و به زودى آنان حاصل كارهاى خود را خواهند ديد.
* * *