کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    آل عِمران : آيه ۹۵ - ۹۳

      آل عِمران : آيه ۹۵ - ۹۳


    كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (93 ) فَمَنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (94 ) قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (95 )
    خطر دانشمند فاسد از همه بيشتر است، اين هشدارى است كه تو بارها به ما داده اى و در قرآن بارها از علماى يهود سخن گفته اى تا شايد ما بيدار شويم و فريب اين گروه را نخوريم. وقتى كه علماى يهود ديدند پيروان محمّد(صلى الله عليه وآله)روز به روز بيشتر و بيشتر مى شوند، به فكر مقابله افتادند.
    آنان نگران آن بودند كه يهوديان مدينه دست از دين يهود بردارند و جذب اسلام شوند و خوب مى دانستند كه چگونه مردم را فريب دهند. علماى يهود سال هاى سال از ظهور پيامبر موعود سخن گفته بودند، مردم را تشويق به انتظار او كرده بودند، امّا وقتى تو محمّد(صلى الله عليه وآله)را به پيامبرى برگزيدى، آنان رياست و منافع خود را در خطر ديدند، براى مال دنيا تصميم گرفتند تا با كسى كه در انتظارش بودند، مبارزه كنند.
    به مريدان خود گفتند: "محمّد خود را پيرو ابراهيم(عليه السلام)مى داند، او مى گويد كه دين من، ادامه دين پيامبران گذشته است، اگر او راست مى گويد پس چرا او گوشت شتر مى خورد؟ خدا خوردن گوشت شتر را حرام كرده است، اين دستور خداست و در تورات هم آمده است. چرا محمّد از دستور خدا سرپيچى مى كند؟".
    يهوديان ساده لوح كه پيرو دانشمندان خود بودند، اين سخن را قبول كردند، باور كردند كه محمّد(صلى الله عليه وآله)گناه بزرگى انجام داده است و به آيين ابراهيم(عليه السلام)پشت كرده است و ديگر نمى تواند پيامبر موعود تورات باشد.
    حقيقت چيز ديگرى بود، بيشتر يهوديان از نسل يعقوب(عليه السلام)بودند و خود را پيرو او مى دانستند، يعقوب كه پيامبر تو بود دچار نوعى بيمارى رماتيسم شد، رماتيسم يا "عرق النساء" باعث سفتى و درد و تورّم مَفصل هاى بدن مى شود و حركت اعضاى بدن با سختى انجام مى گيرد.
    يعقوب نذر كرد كه اگر او را از اين بيمارى شفا دهى، ديگر گوشت شتر نخورد. مدّتى گذشت و شفا يافت، براى همين بود كه يعقوب تا آخر عمر از خوردن گوشت شتر خوددارى كرد.
    يهوديان تصوّر كردند كه اين يك حكم دينى است، آن ها غفلت كردند كه اگر يعقوب گوشت شتر نمى خورد، به علّت نذر او بوده است.
    تو در اين آيه به يهوديان مى گويى: همه غذاهاى پاك براى شما حلال بود، يعقوب(عليه السلام)بعضى از غذاها را به علّت عمل به نذرش نمى خورد.
    تو از علماى يهودى مى خواهى تا تورات را بياورند و حكم تو را از آن بخوانند، هرگز در تورات از حرام بودن گوشت شتر سخن به ميان نيامده است.
    به راستى چرا آنان به تو دروغ مى بندند؟ چرا مى گويند كه خدا خوردن گوشت شتر را حرام كرده است و اين حكم در تورات آمده است؟ كسى كه به دروغ حكمى را به دين تو نسبت دهد، ستمكار است و در حقّ خود و ديگران ظلم كرده است، آنان با اين كار باعث مى شوند مردم از راه راست منحرف شوند.[51]
    اكنون از پيامبرت مى خواهى تا با علماى يهود چنين سخن بگويد: بدانيد كه سخن خدا راست است، يعقوب(عليه السلام)به دليل نذرى كه كرده بود از خوردن بعضى غذاها پرهيز مى كرد، در آيين ابراهيم(عليه السلام)اين غذاها حرام نبوده است، شما هم از ابراهيم(عليه السلام)پيروى كنيد، او حق گرا بود، شعار توحيد و يكتاپرستى سر مى داد و از شرك و بُت پرستى بيزار بود.
    آرى، تو از علماى يهود مى خواهى تا مانند ابراهيم(عليه السلام)حق گرا باشند، به تورات مراجعه كنند و ببينند كه در آن چيزى درباره حرام بودن گوشت شتر نيامده است. دست از اين سخنان باطل بردارند و به اسلام ايمان بياورند.
    علماى يهود كه سال هاى سال در انتظار آمدن محمّد(صلى الله عليه وآله)بودند، در مقابل او ايستادند و سخن دروغ به تو نسبت دادند و باعث گمراهى مردم شدند، من بايد از اين آيه درس بگيرم، قرآن براى همه زمان ها است، پيام آن هميشگى است.
    من منتظر آمدن امام زمان هستم، شنيده ام كه وقتى ظهور كند، هفتاد نفر به دشمنى با او برمى خيزند و سخنان دروغ به تو و پيامبر تو نسبت مى دهند. آيا كسانى غير از علماى بى تقوا اقدام به ساختن حديث دروغ مى كنند؟ آنان علمايى هستند كه با استفاده از دين به جنگ مهدى(عليه السلام)مى روند و مى خواهند اين گونه نور خدا را خاموش كنند، آنان مقابل مهدى(عليه السلام)مى ايستند و به روى مهدى(عليه السلام)و يارانش سلاح مى كشند.[52]
    گروه ديگرى پيدا مى شوند كه قرآن را براى مردم مى خوانند و آيات آن را به گونه اى تفسير مى كنند تا مردم به جنگ مهدى(عليه السلام)بروند.[53]
    آنان علماى بى تقوا هستند و براى اينكه بتوانند مردم را به جنگ با مهدى(عليه السلام)بسيج كنند، آيه قرآن مى خوانند، آنان با تحريفِ معناى آيات قرآن، مى خواهند ثابت كنند كه مهدى(عليه السلام)دروغ مى گويد !
    بارخدايا ! از تو مى خواهم به من توفيق دهى تا بتوانم راه درست را تشخيص بدهم، پيرو علمايى باشم كه يار و ياور مهدى(عليه السلام)هستند، به من بصيرتى عنايت كن تا بتوانم از كسانى كه به اسم تو و به اسم قرآنِ تو با مهدى(عليه السلام)سر جنگ دارند، دورى كنم.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۴۱: از كتاب تفسير باران، جلد دوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن