کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    آل عِمران : آيه ۱۲۷ - ۱۲۳

      آل عِمران : آيه ۱۲۷ - ۱۲۳


    وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْر وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (123 ) إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَاثَةِ آَلَاف مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُنْزَلِينَ (124 ) بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آَلَاف مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ (125 ) وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ (126 ) لِيَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خَائِبِينَ ( 127 )
    لشكر اسلام كه فقط هفتصد نيرو دارد به جنگ پنج هزار كافر مى رود، به راستى آيا مسلمانان مى توانند در اين جنگ پيروز شوند؟
    اكنون وقت آن است كه تو با سخن خود به آنان روحيّه بدهى، به يادشان مى آورى كه چگونه در جنگ "بَدر" آن ها را يارى كردى. از امدادهاى غيبى سخن مى گويى كه در ميدان جنگ براى آنان فرستادى.
    سال دوم هجرى، جنگ "بَدر" بين مسلمانان و كافران مكّه واقع شد، در آن جنگ، تعداد مسلمانان 313 نفر بود و كافران بيش از هزار نفر بودند. آن روز سه هزار فرشته را به يارى مسلمانان فرستادى و آنان در آن جنگ پيروز شدند.
    تو تصميم دارى تا در اين جنگ نيز پنج هزار فرشته را به يارى آنان بفرستى، آن فرشتگان علامت هاى مخصوصى دارند و از آسمان نازل مى شوند، البتّه شرط مهمّى در كار است و آن اينكه آن ها بايد در اين جنگ بر سختى ها صبر و استقامت بورزند، اين شرط مهمّى است، گويا امتحان بزرگى در راه است، اگر مسلمانان بتوانند در اين امتحان موفّق شوند، پيروزى آنان حتمى است و امدادهاى غيبى به سوى آن ها خواهد آمد، آن وقت آن ها مى توانند بر دشمن پيروز شوند، كافران يا نابود خواهند شد يا با نااميدى و خوارى به وطن خود باز خواهند گشت.
    اين بشارتى است كه تو به آنان مى دهى تا دل هاى آنان مطمئن شود، البتّه آنان نبايد خيال كنند كه فرشتگان باعث پيروزى هستند، تو فقط يارى دهنده واقعى هستى ! اهل ايمان بايد همواره به تو توكّل كنند و از تو يارى بخواهند.

    * * *


    لشكر هفتصد نفرى اسلام در دامنه كوه اُحُد مستقر شد، در مقابل، سپاه كفر هم با پنج هزار نيرو آماده نبرد بود، هدف اصلى كافران، قتل پيامبر بود.
    پيامبر نگاهى به ميدان نمود، خطرى كه مسلمانان را تهديد مى كرد، خطر حمله دشمن از پشت سر بود ! پيامبر پنجاه تيرانداز را در مكان بلندى مستقر نمود و "ابن جُبَير" را به عنوان فرمانده آنان تعيين نمود و از آنان خواست كه تا پيامبر دستور نداده است موقعيّت خود را ترك نكنند.
    جنگ آغاز شد و در مرحله اوّل، مسلمانان با نيروى ايمانى كه در دل هاى خود داشتند، توانستند دشمن را شكست بدهند. لشكر كفر از ترس جان خود فرار كرد، ميدان جنگ خالى شد و گروهى مشغول جمع كردن غنيمت هاى جنگى شدند.
    آن پنجاه تيرانداز كه بالاى بلندى بودند با خود گفتند: جنگ كه تمام شد، ما نيز برويم غنيمت جمع كنيم، ما هم از اين غنيمت هاى ارزشمند، سهمى داريم.
    ابن جُبَير به آنان گفت كه موقعيّت خود را ترك نكنيد، مگر فراموش كرديد كه پيامبر به شما چه فرمود؟ امّا آنان به دستور او گوش نكردند، طمع مالِ دنيا در دل هاى آن ها موج مى زد، آن ها براى جمع كردن غنيمت ها از بالاى بلندى پايين آمدند و گروه اندكى در كنار پيامبر ماندند.
    در اين هنگام، دشمن فرصت را مناسب ديد، سپاه خود را بار ديگر، سامان دهى كرد و از پشت به مسلمانان حمله كرد، بيشتر لشكريان اسلام مشغول جمع آورى غنيمت بودند، آن ها يكباره با سپاهيان دشمن روبرو شدند كه از جلو و پشت سر هجوم مى آوردند، كافران هر كس را كه مى ديدند از دم شمشير مى گذراندند.
    آن امتحان سخت، در اينجا بود، اگر مسلمانان در ميدان جنگ مى ماندند، فرشتگان به يارى آن ها مى آمدند، افسوس كه آن ها بر پيمانى كه بسته بودند، وفادار نماندند و از ميدان فرار كردند !
    به آنان وعده داده بودى كه اگر استقامت كنند، ياريشان خواهى كرد، تو مى خواهى تا اين مردم خود را بهتر بشناسند، خيلى ها ادّعاى ديندارى مى كردند و دم از يارى دين تو مى زدند، اگر مانند جنگ "بَدر" بدون هيچ شرطى، فرشتگان را مى فرستادى، راستگو از دروغگو جدا نمى شد ! روز احد، روزِ امتحان سختى بود.
    بسيارى از مسلمانان به دل كوه اُحد پناه بردند تا از دسترس دشمن در امان باشند، ابوبكر و عمر، جزء اوّلين كسانى بودند كه از كوه بالا رفتند.
    كافران مى دانستند كه بهترين فرصت را به دست آورده اند، هدف آنان كشتن پيامبر بود، آنان گروه اندكى را كه در ميدان مانده بودند، مورد حمله هاى پى درپى قرار دادند، حدود هفتاد نفر از آنان را به شهادت رساندند، دشمن مى دانست به پيامبر نزديك شده است، با خود مى گفتند: فقط گروهى كوچك در وسط ميدان باقى مانده اند، يكى از آنان حتماً پيامبر است !
    دسته هاى صد نفرى به سوى اين گروه كوچك حمله كردند، در اين ميان، حمزه، عموى پيامبر به شهادت رسيد. على(عليه السلام)همچون پروانه دور پيامبر مى چرخيد و از او دفاع مى كرد، سنگى به پيشانى پيامبر اصابت كرد، خون از پيشانى پيامبر جارى شد، سنگ ديگرى دندان پيامبر را شكست.
    يكى از ياران پيامبر كه "مَصعب" نام داشت، به دست يكى از كافران به شهادت رسيد، مصعب شباهت زيادى به پيامبر داشت، آن كافر خيال كرد كه پيامبر را كشته است، فرياد برآورد: "محمّد كشته شد". اين سخن آخرين اميدها را به يأس تبديل كرد، بقيّه مسلمانان هم به فكر فرار افتادند.
    به غير از على(عليه السلام)و گروه اندكى، همه فرار كرده بودند، در واقع بيش از ششصد نفر به كوه پناه برده بودند، على(عليه السلام)همچنان شمشير مى زد، در اين ميان، شمشير او شكست، على(عليه السلام)نگاهى به پيامبر كرد، چگونه با شمشير شكسته دفاع كند؟
    پيامبر شمشير "ذوالفقار" را به على(عليه السلام)داد و پس از آن على(عليه السلام)با آن شمشير مى جنگيد، صدايى در فضا طنين انداز شد:
    لا فَتى الا علىّ، لا سَيفَ الا ذُوالفِقار.
    جوانمردى همچون على نيست، شمشيرى همچون ذوالفقار نيست !
    اين صداى جبرئيل بود، على(عليه السلام)همچنان شمشير مى زد، از جان خود گذشته بود. بدنش بيش از هفتاد زخم برداشته بود، امّا باز هم مردانه مى جنگيد.[73]
    پيامبر به سوى شكافى كه در كوه اُحُد بود پناه برد، على(عليه السلام)در دهانه شكاف ايستاد و مانع هجوم دشمن شد.
    پيامبر نگاهى به ميدان جنگ نمود، هفتاد نفر از ياران در خاك و خون افتاده اند، بقيّه هم فرار كرده اند، اين كافران هستند كه در ميدان جولان مى دهند، در اين هنگام او رو به آسمان نمود و چنين فرمود: "بارخدايا ! تو وعده فرمودى كه فرشتگان را به ياريم بفرستى، بارخدايا ! از تو مى خواهم به وعده ات عمل كنى".
    در اين هنگام فرشتگان از آسمان نازل شدند و سپاه آنان را متفرّق كردند.[74]

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۵۵: از كتاب تفسير باران، جلد دوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن