کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    آل عِمران : آيه ۱۷۵ - ۱۷۲

      آل عِمران : آيه ۱۷۵ - ۱۷۲


    الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ (172 ) الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ (173 ) فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَة مِنَ اللَّهِ وَفَضْل لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْل عَظِيم (174 ) إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (175 )
    سپاه كافران به سوى مكّه پيش مى رود، وقتى آن ها حدود 20 كيلومتر از مدينه دور مى شوند، عدّه اى نزد فرمانده سپاه (ابوسفيان) مى آيند و به او مى گويند:
    ــ ما اشتباه بزرگى مرتكب شديم؟
    ــ چه اشتباهى؟
    ــ كار را نيمه تمام گذاشتيم. ما بهترين موقعيّت را از دست داديم، اگر محمّد را به حال خود رها كنيم، او روز به روز قوى تر خواهد شد.
    ــ شما چه پيشنهادى داريد؟
    ــ بايد برگرديم و به مدينه حمله كنيم و آن شهر را غارت كنيم و هرطور شده محمّد را به قتل برسانيم.
    سرانجام تصميم خود را مى گيرند و قرار بر اين مى شود كه بار ديگر به مدينه حمله كنند.
    پيامبر از اين ماجرا باخبر مى شود، دستور مى دهد تا مسلمانان براى مقابله با آنان آماده شوند، پيامبر مى خواهد تا براى مقابله با سپاه كفر به منطقه "حمراء الأسد" برود.
    اينجاست كه مسلمانان دعوت پيامبر را اجابت مى كنند، خيلى از آنان مجروح هستند و نياز به درمان و استراحت دارند، امّا آنان تصميم گرفته اند گذشته را جبران كنند و تا پاى جان پيامبر را يارى كنند، آنان به سرعت آماده حركت براى جنگى دوباره با كافران مى شوند.
    اكنون از آنان تعريف مى كنى و مى گويى:
    مؤمنان واقعى كسانى هستند كه وقتى پيامبر آنان را دوباره فرا خواند تا به جنگ دشمن بروند، اين دعوت را اجابت كردند با آن كه زخمى و مجروح بودند. آنان نيكوكار و پرهيزكارند و من به آنان اجر و پاداشى بزرگ خواهم داد.
    عدّه اى به مؤمنان چنين گفتند: "سپاه دشمن براى حمله به شما دور هم آمده اند، از آنان بترسيد". مؤمنان نه تنها از اين موضوع نترسيدند، بلكه بر ايمانشان افزوده شد و در جواب گفتند: "يارى خداوند براى ما كافى است كه بهترين پشتيبان بندگان خود است".
    آنان به سوى دشمن رفتند و به سلامت بازگشتند و هيچ بدى و مصيبتى به آنان نرسيد، آنان از فرمان من پيروى كردند و من داراى كرم و رحمت فراوان هستم.
    اين شيطان بود كه دوستان خود را از روبرو شدن با كافران مى ترساند، شما نبايد از كافران بترسيد، اگر مؤمن هستيد از مخالفت با امر و فرمان من بترسيد.

    * * *


    اكنون مى خواهم بدانم ماجراى جنگ "حَمراء الأسد" چه شد؟
    پيامبر دستور حركت سپاه اسلام را داد تا هر چه سريع تر به منطقه "حَمراء الأسد" برسند، مؤمنان با اشتياق فراوان همراه پيامبر حركت كردند، پيامبر دستور داد فقط كسانى مى توانند همراه او بيايند كه ديروز در جنگ احد شركت كرده اند، يعنى آن سيصد نفرى كه ديروز از جنگ كناره گيرى كردند، اجازه نداشتند در لشكر اسلام باشند.
    لشكر اسلام به حركت خود ادامه مى داد، آنان با سرعت تمام به سوى دشمن مى رفتند، شخصى به نام "معبد" در بين راه لشكر اسلام را ديد، معبد با ابوسفيان سابقه دوستى ديرينه اى داشت. سريع خود را به ابوسفيان رساند و به او گفت:
    ــ اى ابوسفيان ! محمّد را ديدم كه با لشكر خود با سرعت به سوى شما مى آيد، من هرگز لشكرى چنين انبوه نديده ام !
    ــ اى معبد ! ما ديروز، كنار كوه احد، عدّه زيادى از آنان را كشتيم و بسيارى را هم مجروح نموده ايم، لشكر محمّد از هم پاشيده شد.
    ــ من از ماجراى ديروز شما خبر ندارم، امّا اين قدر بدان كه لشكرى انبوه، اكنون به سوى شما مى آيد.
    ابوسفيان، بزرگان سپاه را طلبيد و ماجرا را گفت، وقتى شنيدند كه مسلمانان با عجله به سوى آنان مى آيند، در هراس افتادند، آنان خيال كردند كه نيروى كمكى تازه نفس به يارى مسلمانان آمده است. براى همين تصميم گرفتند تا هر چه سريع تر به مكّه بازگردند.
    ابوسفيان دستور بازگشت به مكّه را صادر كرد، سپاه كفر با عجله راه مكّه را در پيش گرفت.
    آرى، تو به مسلمانان وعده داده بودى كه در دل كافران ترس و وحشت مى اندازى، اكنون به وعده خود عمل نمودى.[87]
    لشكر اسلام به "حَمراء الأسد" رسيد، امّا از كافران خبرى نبود، پيامبر دستور داد تا مسلمانان سه روز در آنجا بمانند، هر چه انتظار كشيدند، خبرى از سپاه كفر نشد، بعد از سه روز پيامبر دستور بازگشت به مدينه را دادند.[88]

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۷۶: از كتاب تفسير باران، جلد دوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن