کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    آل عِمران : آيه ۹۷ - ۹۶

      آل عِمران : آيه ۹۷ - ۹۶


    إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ (96 ) فِيهِ آَيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آَمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ (97 )
    يادش به خير ! روزگارى كه در دانشگاه مشغول تحصيل بودم، رشته "ادبيات عرب" مى خواندم، يك شب كه در خوابگاه بوديم، به اتاق يكى از دوستانم رفتم، يكى از دانشجويان آن اتاق يهودى بود، رو به من كرد و گفت:
    ــ تو اسلام را آيين ابراهيمى مى دانى؟
    ــ آرى، اسلام ادامه آيين هاى آسمانى است، به تعبير ديگر، اسلام، نسخه تكامل يافته اديان ابراهيمى است.
    ــ اگر چنين است، پس چرا به سوى كعبه نماز مى گزارى؟ چرا قبله گاه پيامبران قبل را رها كرده اى؟
    ــ چطور؟
    ــ همه پيامبرانى كه از نسل ابراهيم(عليه السلام)بودند، به سوى بيت المقدس نماز مى خواندند، قبله گاه اسحاق، يعقوب، موسى، عيسى(عليهم السلام)بيت المقدس بوده است، تو اسلام را ادامه اديان پيامبران مى دانى ولى قبله تو به سوى ديگرى است، تو به قبله پيامبران قبلى پشت كرده اى.
    به فكر فرو رفتم، اگر اسلام، ادامه دهنده خط پيامبران بزرگ است، پس چرا ما به سوى كعبه نماز مى خوانيم؟ مگر بيت المقدس، ميراث پيامبران نيست؟
    آن شب نتوانستم جواب او را بدهم، به او گفتم كه بايد تحقيق كنم...
    به قرآن مراجعه كردم، ديدم كه تو جواب اين سؤال را داده اى، تو از تاريخ كعبه برايم سخن گفته اى: وقتى آدم(عليه السلام)از بهشت رانده شد، روى كوه "صفا" قرار گرفت، همان كوهى كه فقط 130 متر با كعبه فاصله دارد. آدم(عليه السلام)در بالاى اين كوه سر به سجده گذاشت، گريه كرد و تو توبه او را پذيرفتى و جبرئيل را فرستادى تا او و همسرش را به جايى ببرد كه در آنجا كعبه ساخته خواهد شد. جبرئيل در آنجا خانه تو را بنا مى كند، آن وقت تو دستور مى دهى تا هفتاد هزار فرشته از آسمان نازل شوند و دور كعبه طواف كنند، آدم(عليه السلام)نيز به طواف مى پردازد و اين گونه است كه تو رحمت خود را بر آدم(عليه السلام)نازل مى كنى و او را پيامبر خود قرار مى دهى. براى اين خانه، حُرمت زيادى قرار مى دهى و قسم مى خورى كه هر كس به طواف اين خانه بيايد و دور آن طواف كند، گناهانش را مى بخشى.[54]
    كعبه، كهن ترين معبد يكتاپرستى است، اوّلين عبادتگاه روى زمين است، كعبه، مبارك و مايه هدايت مردم است، آنجا پناهگاه و كانون امن و امان است.
    باز برايم سخن مى گويى، تو مى دانستى كه روزى يهوديان به ما ايراد خواهند گرفت كه چرا كعبه را قبله خود قرار داده ايم، براى همين به ابراهيم(عليه السلام)مأموريت مهمّى دادى. به او دستور دادى تا همسر و فرزندش، اسماعيل را به مكّه ببرد، از او خواستى تا كعبه را بازسازى كند.
    وقتى كار بازسازى كعبه تمام شد، از او خواستى تا بر روى سنگى بايستد و همه مردم را به سوى كعبه فرا خواند.
    سنگى كه ابراهيم(عليه السلام)بر روى آن ايستاد در نزديكى كعبه قرار دارد و نام آن "مقام ابراهيم" است. اين سنگ همواره در كنار كعبه است تا همه بدانند كه كعبه، يادگار ابراهيم(عليه السلام)است، كعبه، ميراث اوست.
    اكنون مى فهمم چرا از ما مى خواهى وقتى به مكّه رفتيم، پشت مقام ابراهيم نماز بخوانيم، با اين كار، ثابت مى كنيم ما پيرو ابراهيم(عليه السلام)هستيم.[55]
    تو از ابراهيم خواستى تا كعبه و اطراف آن را از همه آلودگى ها پاك كند، ابراهيم(عليه السلام)با آن مقام والايش، خادم كعبه شد تا آنجا را براى مردم پاكيزه نمايد.
    اگر من به سوى كعبه نماز مى خوانم، براى اين است كه كعبه سال هاى سال قبل از بيت المقدس بنا شده است، كعبه يادگار ابراهيم(عليه السلام)و ميراث گهربار اوست. اسلام، ادامه دهنده راه ابراهيم(عليه السلام)است.

    * * *


    بر هر كس كه توانايى سفر حجّ دارد، واجب كردى تا يك بار در عمر خود به سفر حجّ برود. توانايى براى اين سفر به چه معنا است؟ من بايد همه اين شرايط را داشته باشم تا سفر حجّ برايم واجب شود:
    1ـ توانايى جسمى.
    2ـ باز بودن راه سفر به مكّه.
    3ـ داشتن پول كافى براى هزينه سفر.
    4ـ توانايى اداره زندگى بعد از بازگشت از حج.[56]
    اگر كسى يكى از شرايط بالا را نداشته باشد، حجّ بر او واجب نيست، البتّه مى تواند حجّ مستحبى انجام دهد، امّا اين حجّ بر او واجب نيست. بر هيچ كس واجب نيست پول قرض كند تا به اين سفر برود.
    كسى كه حجّ بر او واجب شود و به حجّ نرود، در روز قيامت يهودى يا مسيحى محشور خواهد شد، آرى، حج، يكى از واجبات مهم اسلام است.
    من بايد بدانم كه تو نياز به عبادات و حجّ من ندارى، تو از همه بى نياز هستى، فايده انجام دستورات تو به خود من بازمى گردد، با انجام اين سفر، خود را براى سفر قبر و قيامت آماده مى كنم.
    وقتى به سوى خانه تو مى آيم بايد لباسِ احرام به تن كنم، لباس احرام لباسى سفيد رنگ است كه شبيه كفن است، بايد ذكر "لبّيك" بگويم، دعوتت را اجابت كنم و به سويت بيايم. در اين سفر از دنيا چشم بپوشم و فقط به تو توجّه كنم، اين فلسفه اين سفرِ زيباست.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۴۲: از كتاب تفسير باران، جلد دوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن