کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    نِساء : آيه ۴ - ۲

      نِساء : آيه ۴ - ۲


    وَآَتُوا الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرًا (2 ) وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا (3 ) وَآَتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْء مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا (4 )
    از ما خواستى تا همواره تقوا پيشه كنيم، يكى از موارد تقوا اين است كه مراعات حال يتيمان را كنيم. اگر مال و ثروتى از آنان نزد ما به امانت مى باشد، وقتى بزرگ شدند، مالشان را به آنان پس دهيم.
    از ما مى خواهى تا ثروت يتيمان را با بهانه هاى مختلف حيف و ميل نكنيم، ثروت آنان را از آنِ خود نكنيم كه خوردن مال يتيم گناهى بسيار بزرگ است.
    بار ديگر به حفظ مال يتيمان تأكيد مى كنى و از مسلمانان مى خواهى تا هرگز به هوس طمع مال دنيا با دختران يتيم ازدواج نكنند.
    وقتى شخص ثروتمندى از دنيا مى رود، ثروتش به فرزندانش مى رسد، گاه مى شود كه از او دخترى يتيم باقى مى ماند و ثروت زيادى به او مى رسد، اينجاست كه مردى به فكر ازدواج با آن دختر مى افتد، هدف او، سعادتمند كردن آن دختر نيست، هدف، رسيدن به پول و ثروت دختر يتيم است. وقتى كه با آن دختر ازدواج كرد، هرگز به دختر محبّت نمى كند و هر لحظه منتظر رسيدن مرگ آن دختر است تا بتواند همه ثروت او را تصرّف كند. اكنون تو دستور مى دهى تا هرگز كسى اين گونه ازدواج نكند و به يتيمان ظلم نكند.
    اين سخن توست:
    اگر مى ترسيد كه حقوق دختران يتيم را مراعات نكنيد، از ازدواج با آنان صرف نظر كنيد و با زنان ديگرى كه ازدواج با آنان براى شما حلال و رواست، ازدواج كنيد.
    مرد مى تواند دو يا سه يا چهار همسر اختيار كند. اگر مرد بيم دارد كه نتواند بين زنان خود به عدالت رفتار كند، فقط يك زن بگيرد يا چنانچه كنيزى دارد به آن اكتفا كند، آرى، براى مرد، يك زن داشتن بهتر از اين است كه چند زن بگيرد و در حقّ آنان ظلم و ستم نمايد.
    مهريّه زنان را به عنوان بدهى قطعى به آنان پرداخت كنيد. اگر زنان با رضايت قلبى، بخشى از آن را به شما بخشيدند، آن براى شما حلال و گوارا است.

    * * *


    مردان مى توانند تا چهار زن را به همسرى اختيار كنند، البتّه بايد ميان همسران خود به عدالت رفتار كنند و فرقى نگذارند و حقّ و حقوقى از آنان را ضايع نكنند.
    در جامعه معمولاً مردان بيشتر در معرض حوادث قرار دارند و مرگ به سراغ آنان مى آيد، با مرگشان، زنان بى سرپرست در جامعه باقى مى مانند و معمولاً تعداد زنان از مردان بيشتر است و تعدادى از آنان بدون همسر باقى مى مانند. با توجّه به اين نكته سه راه در پيش روى بشر است:
    1 - همه مردان فقط يك همسر داشته باشند و بقيه زنان تا آخر عمر، بدون همسر، باقى بمانند و نيازهاى فطرى و غريزى خود را سركوب كنند. اين راه، راهى است كه با سلامت روحى و روانى جامعه منافات دارد.
    2 - همه مردان فقط يك همسر داشته باشند ولى راه روابط نامشروع با زنان بى همسر باز باشد. اين راه باعث گسترش فحشا در جامعه مى شود و آينده اين گونه زنان نيز پايمال هوس ها مى شود.
    3 - مردانى كه صلاحيّت مالى و اخلاقى دارند و مى توانند بين زنانشان عدالت برقرار كنند، بيش از يك همسر اختيار كنند.
    اين راه سوم، همان راهى است كه قرآن آن را تعيين كرده است تا هم از فساد و فحشا جلوگيرى شود و هم با نيازهاى فطرى و غريزى همسو باشد.

    * * *


    به راستى منظور از اين عدالت چيست؟
    عدالت در اين آيه، رعايت حقوق همسران و رفاه آنان در وسايل زندگى است و گر نه عدالت و تساوى در محبّت، از اراده و اختيار انسان خارج است، شايد مردى يكى از همسران خود را بيشتر دوست داشته باشد، امّا اين محبّت و دوستى، نبايد باعث شود كه حقوق همسران ديگر خود را مراعات نكند.
    مردى كه چند همسر دارد، بر او واجب است كه هزينه هاى زندگى همه آن ها را پرداخت نمايد و هر شب به ترتيب كنار يكى از آنان باشد، او بايد در اين زمينه رعايت حقوق همه را نمايد و به طور مساوى با آنان ارتباط داشته باشد.
    با توجّه به اين آيه مشخّص مى شود كه اگر مردى با داشتن همسر، اقدام به ازدواج ديگرى نمود، به همسر اوّل خود خيانت نكرده است، در واقع، مرد ناموسِ زن نيست، ازدواج دوّم مرد، هرگز خيانت به همسرش نيست; اين تفكّر از فرهنگ هاى ديگر به جامعه ما سرايت كرده است. زنى كه به قرآن تو ايمان دارد هرگز واژه خيانت را درباره ازدواج شوهرش به كار نمى برد، او مى داند تو به مرد اجازه داده اى تا ازدواج مجدد داشته باشد، اين اجازه تو، از روى حكمت و مصلحت بوده است، البتّه مرد بايد ميان همسرانش عدالت را برقرار كند، اين حكم توست و تا زمانى كه جامعه از حكم تو فاصله بگيرد، دچار آسيب هاى فراوانى خواهد شد.[105]

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۹۳: از كتاب تفسير باران، جلد دوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن