كَذَّبَتْ عَادٌ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ (18 )إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْس مُسْتَمِرّ (19 ) تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْل مُنْقَعِر (20 ) فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ (21 ) وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآَنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِر (22 )
اكنون سرنوشت قوم "عاد" را بيان مى كنى: تو هود(عليه السلام) را به سوى قوم "عاد" فرستادى، آنان جمعيّت زيادى داشتند و داراى ثروت فراوانى بودند و همه بُت پرست بودند.
آنان روى زمين به ناحقّ و به بهانه هاى واهى سر به عصيان گذاشتند و پيامبر خود را تكذيب كردند و به او ايمان نياوردند.
به راستى كه عذاب تو براى آنان چقدر سخت بود !
تو تندبادى شديد و هولناك را فرستادى، هوا بسيار سرد شد، آن تندباد در روزى سرد بر آنان وزيد، آن سرما، سرمايى پايدار بود.
[66] آنان خود را مردمى قوى مى دانستند، امّا آن تندباد آنان را از جاى برمى كند و به هر سو پرتاب مى كرد، آنان مردمى قوى و قدرتمند بودند، امّا وقتى عذاب تو فرا رسيد، بدن هاى آنان در هر گوشه اى افتاد گويا كه تنه هايى از درختان خرما مى باشند كه فرو افتاده اند.
اكنون از كافران مكّه مى خواهى تا فكر كنند و بدانند كه قوم عاد به چه سرنوشتى مبتلا شدند ! اين يك هشدار براى آنان است. تو قرآن را به زبانى ساده و شيوا بيان كردى، آيا كسى هست كه پند بگيرد؟
* * *