کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    مُجادله: آيه ۱۱

      مُجادله: آيه ۱۱


    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الَْمجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَات وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (11 )
    سخن از آداب معاشرت اجتماعى به ميان آمد، تو از مؤمنان خواستى تا در حضور ديگران، به قصد آزار ديگران، با هم محرمانه سخن نگويند، اكنون مى خواهى درس ديگرى به مؤمنان بدهى.
    درسِ احترام از دانشمندان !
    تو از پيامبر خواسته بودى تا هر جمعه در قسمتى از مسجد بنشيند تا مسلمانان نزد او بيايند و با او سخن بگويند، روزى، عدّه زيادى نزد پيامبر حاضر بودند و مسجد شلوغ بود، در اين هنگام چند نفر كه از دانش و علم بيشترى برخوردار بودند به مسجد آمدند و سلام كردند و جواب شنيدند. در اطراف پيامبر هيچ جايى نبود و هيچ كس براى آنان، جا باز نكرد، پيامبر ديد كه آنان همين طور ايستاده اند، براى همين به چند نفر كه در كنار او بودند رو كرد و گفت: "شما از جاى خود بلند شويد".
    پيامبر مى خواست به مسلمانان درس مهمّى دهد، مسلمانان بايد به دانشمندان احترام ويژه اى بگذارند.
    هدف پيامبر اين بود، براى همين از چند نفر خواست از جاى خود بلند شوند، امّا اين كار بر آن چند نفر، ناگوار آمد و پيش خود گفتند: "چرا پيامبر ما را از جاى خود بلند كرد؟".
    اينجا بود كه تو اين آيه را نازل كردى:
    اى مؤمنان ! وقتى به شما گفته مى شود: "طورى بنشينيد كه جا براى ديگران باز شود"، پس چنين كنيد تا من هم در بهشت، جاى شما را وسعت دهم.
    اى مؤمنان ! اگر به شما گفته مى شود: "برخيزيد تا دانشمندى بنشيند"، اطاعت كنيد.
    اى مؤمنان ! بدانيد كه من شما را بر ديگران، يك درجه برترى دادم، امّا دانشمندان را بر شما چندين درجه برترى داده ام، من به هر چه شما انجام مى دهيد، آگاه هستم.[114]

    * * *


    اين پيام مهم تو براى مؤمنان است، تو دوست دارى كه در جامعه اسلامى، همه به دانشمندان احترام بگذارند و وقتى آنان وارد مجلسى مى شوند جايگاه بالا را به آنان بدهند، تو دوست دارى كه مسلمانان به علم و دانش بيش از همه چيز ارزش بدهند، براى همين در اين آيه از راز بزرگى پرده برداشتى، آرى، به مؤمنان يك درجه مى دهى امّا به دانشمندانى كه با ابزار علم و آگاهى، مردم را به سوى تو فرا مى خوانند، چندين درجه عطا مى كنى.
    وقتى اين آيه را تفسير مى كردم، قدرى به فكر فرو رفتم: آيا جامعه ما به اين آيه قرآن عمل مى كند؟
    امروز هر كس كه ثروت بيشتر دارد، مردم به او احترام بيشترى مى گذارند ! آنان خيال مى كنند كه ارزش انسان به ثروت اوست. اگر جامعه به اين دستور تو عمل مى كرد، وضع مسلمانان هرگز اين چنين نبود.
    از طرف ديگر امروز عدّه اى با تحريك احساسات، مردم را به سوى تو جذب مى كنند در حالى كه تو در اين آيه از علم و دانش سخن مى گويى، تو از كسانى سخن مى گويى كه از علم دين بهره دارند و با اين ابزار، مردم را به سوى تو فرا مى خوانند، آنان خواب و مكاشفه بيان نمى كنند ! افسوس كه دير زمانى است عدّه اى به جاى تفسير قرآن، براى مردم خواب مى گويند و... نمى دانم از چه زمانى نقل خواب، علم به حساب آمد؟
    جامعه ما بايد به سوى "علم دين" بازگردد. اين راه سعادت جامعه است. آيا چنين روزى فرا خواهد رسيد؟

    * * *


    سخن از ارزش علم به ميان آمد. مناسب مى بينم اين هشت نكته را اينجا بنويسم، تمامى اين نكات از سخنان اهل بيت(عليهم السلام)مى باشد:
    1 - اگر مردم مى دانستند كه طلب دانش چقدر ارزشمند است با همه سختى ها آن را جستجو مى كردند.[115]
    2 - بدانيد كه فرشتگان الهى، بال هاى خود را زير پاى كسانى مى نهند كه در جستجوى علم و دانش هستند.[116]
    3 - وقتى خدا خير و سعادت بنده اى را بخواهد به او فهم در دين عنايت مى كند.[117]
    4 - وقتى كسى براى كسب دانش از خانه اش خارج مى شود، غفران و بخشش خدا شامل حال او مى شود.[118]
    5 - كسى كه ديندار باشد، امّا از فهم دين بهره اى نداشته باشد، هيچ خيرى در ديندارى او نيست.[119]
    6 - شيطان از يك دانشمند بيش از هزار عبادت كننده در هراس و نگرانى است، زيرا كسى كه عبادت مى كند فقط به فكر كمال خودش است، امّا دانشمند مى تواند گروهى را به راه راست هدايت نمايد. او مى تواند همه زحمت هاى شيطان را از بين ببرد و مانع گمراهى مردم شود.[120]
    7 - قلبى كه در آن بهره اى از علم نباشد، ويرانه اى بيش نيست، ويرانه اى كه كسى به فكر آباد كردن آن نبوده است.[121]
    8 - هيچ اندوخته اى بهتر از علم و دانش نيست. كسانى كه پول و ثروت دنيا را جمع مى كنند به زودى بايد آن را براى دنيا بگذارند و بروند، مالِ دنيا، مالِ دنيا است، امّا با كسب علمِ دين، مى توان ذخيره اى دائمى اندوخت، ذخيره اى كه هرگز نابود نمى شود.[122]

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۴۳: از كتاب تفسير باران، جلد دوازدهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن