کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    حَشر: آيه ۱۳ - ۱۱

      حَشر: آيه ۱۳ - ۱۱


    أَلَمْ تَر إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لاِِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ (11 ) لَئِنْ أُخْرِجُوا لَا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِنْ قُوتِلُوا لَا يَنْصُرُونَهُمْ وَلَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الاَْدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ (12 )لاََنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ (13 )
    وقتى پيامبر از پيمان شكنى يهوديان بنى نَضير آگاه شد براى آنان پيام فرستاد كه يا از مدينه كوچ كنند يا آماده جنگ باشند. اينجا بود كه يكى از منافقان به سوى قلعه آنان رفت و پيام "ابن اُبَىّ" را براى آنان برد، "ابن اُبَىّ" رهبر منافقان مدينه بود.
    رهبر منافقان از يهوديان خواست تا از مدينه كوچ نكنند و به آنان قول داد كه با دو هزار جنگجو به يارى آنان خواهد آمد.
    وقتى يهوديان اين پيام را شنيدند، خيلى خوشحال شدند و تصميم گرفتند تا در مدينه بمانند و از خود دفاع كنند.
    اكنون از سخنان آن منافقان چنين ياد مى كنى:
    منافقان، يهوديانى را كه حقّ را انكار كرده بودند، همچون برادر خود مى دانستند و براى همين به يهوديان چنين گفتند: "اگر مسلمانان شما را از اين سرزمين بيرون كنند، ما هم همراه شما بيرون مى رويم. اگر محمّد به ما فرمان دهد كه با شما جنگ كنيم، ما با شما جنگ نخواهيم كرد، اى يهوديان ! بدانيد اگر مسلمانان با شما بجنگند، ما به يارى شما خواهيم آمد".
    منافقان چنين سخنى را به يهوديان گفتند، امّا تو مى دانستى كه آنان دروغ مى گويند. تو آن روز مى دانستى كه اگر يهوديان از اين سرزمين رانده شوند، منافقان همراه آنان بيرون نمى روند، اگر جنگى هم واقع شود، منافقان هرگز يهوديان را يارى نمى كنند، اگر هم به صورت ظاهرى و به مدّت كوتاهى به يارى آنان بيايند، خيلى زود از ميدان جنگ، فرار مى كنند، تو مى دانى كه يارىِ منافقان هيچ سودى براى يهوديان ندارد.
    چرا منافقان به يارى يهوديان نرفتند؟ چرا به سخن خود عمل نكردند؟
    تو علّت اين كار آنان را مى دانى، آنان به يارى يهوديان نرفتند چون از تو آن قدر نمى ترسيدند كه از مؤمنان مى ترسيدند !
    آرى، منافقان گروهى نادان بودند، از مؤمنان هراسى عجيب به دل داشتند امّا از تو و عذاب تو نمى ترسيدند، آنان نمى دانستند كه قدرت مسلمانان ريشه در ايمان به تو دارد.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۵۸: از كتاب تفسير باران، جلد دوازدهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن