کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    واقعه: آيه ۸۲ - ۷۸

      واقعه: آيه ۸۲ - ۷۸


    فِي كِتَاب مَكْنُون (78 ) لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (79 ) تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ (80 ) أَفَبِهَذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ (81 ) وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ (82 )
    در اينجا باز هم از قرآن سخن مى گويى: "قرآن از علم من سرچشمه گرفته است، اين علم، مخفى و پنهان است. بدانيد فقط كسانى كه پاك هستند به قرآن دسترسى دارند، قرآن از سوى من نازل شده است، من پروردگار جهانيان هستم. آيا هنوز هم به قرآن بى اعتنايى مى كنيد و آن را سبك مى شماريد؟ آيا به جاى اين كه شكر اين نعمت را به جا آوريد، آن را دروغ مى شماريد؟"

    * * *


    تو قرآن را براى هدايت همه انسان ها فرستادى، محمّد(صلى الله عليه وآله)قرآن را براى كافران مى خواند و از آنان مى خواست در قرآن انديشه كنند.
    در سوره قمر، چهار بار اين سخن را تكرار كردى: "من قرآن را به زبانى ساده و شيوا بيان كردم، آيا كسى هست كه پند گيرد؟".[87]
    تو قرآن را بدون هرگونه پيچيدگى بيان كردى، همه مى توانند به راحتى پيام قرآن را درك كنند. اگر اين سخن توست، پس چرا در آيه 79 سوره واقعه چنين مى گويى: "فقط كسانى كه پاك هستند به قرآن دسترسى دارند"؟
    منظور تو از اين سخن چيست؟
    آيا قرآن از فهم انسان هاى كافر دور است؟ آيا كسانى كه به گناه آلوده شده اند، نمى توانند قرآن را بفهمند؟
    قرآن آمده است تا آنان را هدايت كند، چگونه ممكن است كه آنان به معناىِ قرآن، دسترسى نداشته باشند؟
    چه كسى اين سخن تو را برايم تفسير مى كند؟ من بايد بيشتر بررسى و مطالعه كنم. بايد تاريخ را بخوانم...

    * * *


    چند نفر از بزرگان مكّه وقتى ديدند كه روز به روز بر تعداد مسلمانان افزوده مى شود، تصميم گرفتند تا مانع رشد اسلام شوند، آنان دور هم جمع شدند و با هم چنين گفتگو كردند:
    ــ ايّام حجّ نزديك است و اين بهترين فرصت براى محمّد است و بزرگ ترين تهديد براى ما ! ما بايد فكرى كنيم.
    ــ محمّد براى مردم قرآن مى خواند. نمى دانم چرا همه با شنيدن قرآن شيفته آن مى شوند.
    ــ راست مى گويى. خود ما هم در تاريكى شب، نزديك خانه محمّد مى رويم و قرآن مى شنويم.
    ــ مگر قرار نبود اين راز را هرگز بر زبان نياورى؟ اگر مردم بفهمند كه ما شب ها قرآن گوش مى كنيم، ديگر آبرويى براى ما نمى ماند.
    ــ حالا بايد چه كنيم؟
    ــ بايد به مردم بگوييم: شياطين بر محمّد نازل شده اند و اين سخنان را به او آموخته اند.
    ــ با اين كار، ما عظمت قرآن را از بين مى بريم و ديگر مردم به شنيدن قرآن علاقه نشان نمى دهند.
    آنان چند نفر را مأمور كردند تا در كنار كعبه به مردم اعلام كنند كه قرآنى كه محمّد(صلى الله عليه وآله)مى خواند، سخن شيطان است.[88]
    اينجا بود كه تو آيات 210 تا 213 سوره "حج" را نازل كردى و به آنان چنين گفتى: "هرگز اين قرآن را شياطين بر محمّد نازل نكرده اند. شياطين هرگز چنين شايستگى و قدرتى ندارند. آنان از شنيدن خبرهاى آسمان محروم هستند و هرگز نمى توانند چنين سخنانى بگويند".
    شياطين مردم را به زشتى ها و فساد فرا مى خوانند، چگونه ممكن است اين قرآن، سخن شيطان باشد حال آن كه قرآن مردم را به حق، پاكى، عدالت و تقوا دعوت مى كند.
    بزرگان مكّه چرا قدرى فكر نمى كردند: آيا اين قرآن مى تواند سخن شيطان باشد؟ اگر قرآن سخن شيطان است، پس چرا در سراسر قرآن، سخن از خوبى ها به ميان آمده است؟ چرا شيطان در آن لعن و نفرين شده است؟

    * * *


    وقتى اين ماجرا را دانستم ديگر تفسير آيه 79 سوره واقعه برايم روشن شد و معناى آن را فهميدم. من فهميدم جان سخن چيست.
    كافران مى گفتند كه قرآن از طرف شياطين است، تو مى خواهى در اينجا، بار ديگر جواب سخنان نارواى كافران را بدهى !
    آرى، قرآن هرگز از طرف شياطين نيست، قرآن از علم تو سرچشمه گرفته است، علم تو، مخفى و پنهان است و شياطين به آن دسترسى ندارند.
    وقتى تو تصميم گرفتى قرآن را بر محمّد(صلى الله عليه وآله) نازل كنى، آن را به پاكان كه همان فرشتگان مى باشند، اطّلاع دادى. فقط فرشتگان كه از پليدى ها به دورند، كس ديگرى از قرآن باخبر نشد، فرشتگان به فرمان تو قرآن را به قلب محمّد(صلى الله عليه وآله)نازل كردند.
    پس از آن تو از محمّد(صلى الله عليه وآله)خواستى تا قرآن را براى همه مردم بخواند، او قرآن را براى همه خواند، خوب و بد، مؤمن و كافر، همه قرآن را شنيدند و معناى آن را درك كردند، تو قرآن را به زبانى ساده و شيوا بيان كردى تا همه بتوانند آن را بفهمند، تو هرگز پيچيده سخن نگفتى.
    قرآن حقّ را آشكار كرد، همه حقّ را شناختند، عدّه اى آن را پذيرفتند و سعادتمند شدند و عدّه اى هم به اختيار خود بر كفر خود پافشارى كردند و از سعادت دور ماندند.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۱۵: از كتاب تفسير باران، جلد دوازدهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن