لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُحَصَّنَة أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُر بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ (14 )
تو مى دانستى كه تصميم يهوديان چه بود، يهوديان آن قدر شجاعت نداشتند كه مردانه به جنگ مؤمنان بيايند و در فضاى باز، جنگ كنند.
آرى، يهوديان در قلعه هاى محكم پناه گرفتند و در بالاى قلعه ها، سنگر گرفتند، آنان در ترس و اضطراب بودند و از روبرو شدن با مؤمنان وحشت داشتند.
البتّه مؤمنان نبايد فكر كنند كه يهوديان ضعيف و ترسو بودند، تو به مؤمنان خبر مى دهى كه اگر بين خود يهوديان درگيرى روى مى داد، آنان به سختى با هم پيكار مى كردند و با شجاعت در مقابل يكديگر ظاهر مى شدند، امّا وقتى ديدند كه مؤمنان به سوى آنان مى آيند، ترس و وحشت همه وجود آنان را فرا گرفت.
مؤمنان به سوى قلعه هاى يهوديان حركت كردند، خيال مى كردند كه آنان با هم متّحد هستند، امّا چنين نبود، بين آنان اختلاف بود، اين اختلاف براى اين بود كه آنان صلاح خويش را درك نكردند.
* * *