کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فاتحه: آيه ۷

     فاتحه: آيه ۷


    صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ (7 )
    مى دانم راه مستقيم، همان راه محمّد و اهل بيت(عليهم السلام)اوست، بايد پيرو آخرين پيامبر و جانشينان او باشم. راه مستقيم، همان راه على(عليه السلام)است، با ولايت او و ولايت فرزندان معصوم او مى توانم به تو نزديك و نزديك تر شوم.[4]
    امروز هم مهدى(عليه السلام)امام زمان من است، پيشواى من است، بايد او را بشناسم، تو از من خواسته اى تا ولايت او را قبول كنم و پيرو او باشم، او نماينده تو روى زمين است. اگر به سوى او بروم به هدايت، رهنمون مى شوم و سعادت دنيا و آخرت را از آنِ خود مى كنم.[5]
    راه مهدى(عليه السلام)راهى وسيع و واضح است و در آن هيچ ابهامى نيست، با پيمودن آن، مى توانم به سعادت و رستگارى برسم.[6]
    مهدى(عليه السلام)نورِ تو در آسمان ها و زمين است، او مايه هدايتِ همه است، رهبرى است كه همه را به سوى تو راهنمايى مى كند، اگر هدايتِ او نباشد، هيچ كس نمى تواند به سعادت و رستگارى برسد.
    هر كس مى خواهد به سوى تو بيايد، بايد به سوى مهدى(عليه السلام)رو كند، فقط از راه او مى توان به تو رسيد. هر كس با او بيگانه باشد، هرگز به مقصد نخواهد رسيد.[7]

    * * *


    اين گونه دعا مى كنم: "خدايا ! مرا به راه كسانى كه به آن ها نعمت داده اى رهنمون كن !"، پيامبر و جانشينان او، بندگان خوب تو مى باشند و به آنان، جايگاه بزرگى داده اى.
    ديگر وقت آن است اين خواسته مهمّ خود را هم بيان كنم: "خدايا ! مرا از راه كسانى كه به آنان غضب كرده اى دور كن، مرا از راه كسانى كه گمراه شده اند، دور كن".
    به راستى تو به چه كسانى غضب كرده اى؟ تو با كسانى كه با مهدى(عليه السلام)دشمن هستند، دشمن هستى، دشمنان مهدى(عليه السلام)به خشم و غضبت گرفتار شده اند.
    آرى، هر كس از مهدى(عليه السلام)پيروى كند، بهشت جايگاه اوست و هر كس با او دشمنى كند، آتش دوزخ سزاى اوست.
    گروهى از مردم، مهدى(عليه السلام)را نمى شناسند، آنان گمراهند، پيامبر فرموده است كه هر كس امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهليّت مى ميرد.
    بارخدايا ! از تو مى خواهم راه مرا از كسانى كه دشمن اهل بيت(عليهم السلام)مى باشند جدا كنى ![8]

    * * *


    سوره فاتحه را خواندم و "اصول دين" را اين گونه براى خود بازگو كردم:
    * اوّل: توحيد
    فرياد توحيد برآوردم، نامت را بر زبان جارى كردم، از همه بُت ها جدا شدم و به سويت آمدم.
    * دوم: عدل
    تو را بخشنده و مهربان خطاب نمودم، دو بار تو را با اين دو صفت خواندم، به راستى چه مى خواستم بگويم؟ اگر تو را مهربان و بخشنده مى دانم، پس باور دارم كه تو هرگز ظلم نمى كنى ! تو حتّى به كسانى كه تو را نمى شناسند، مهربان هستى، چگونه تصوّر كنم كه به بنده ات رحم نكنى !
    تو را ستايش كردم، همه خوبى ها را از آنِ تو مى دانم، معناى اين سخن اين است كه من تو را عادل مى دانم، تو خدايى هستى كه هرگز به بندگانت ظلم نمى كنى، مهربان و بخشنده هستى و بندگان خود را دوست دارى.
    * سوم: معاد
    تو را "خداوندِ روز قيامت" خطاب كردم و از روز قيامت سخن به ميان آوردم، روز قيامت را قبول دارم، خود را براى آن روز آماده مى كنم، بايد براى آن روز توشه تقوا برگيرم تا سعادتمند شوم.
    * چهارم و پنجم: نبوّت و امامت
    از تو خواستم تا مرا به راه پيامبر و جانشينان او هدايت كنى. فقط راه آنان را، راه مستقيم مى دانم، از همه راه هاى انحرافى دورى مى كنم، فقط در راه آنان قدم برمى دارم و از آنان پيروى مى كنم.

    * * *


    سوره فاتحه را خواندم، از تو خواستم تا به راه مستقيم هدايتم كنى و باور دارم كه راه مستقيم، همان راه محمّد و آل محمّد(عليهم السلام)است، از تو مى خواهم تا به راه آنان رهنمونم سازى !
    مى دانم دين من، هم اصول دارد و هم فروع. تولّا و تبرّا، از فروع دين من است. تولّا، يعنى با دوستانت دوست بودن ! تبرّا، يعنى با دشمنانت دشمن بودن !
    اينجا به اين دو فرع مهم اشاره كردم، مگر دين، چيزى غير از اين است؟ دين يعنى اين كه دوستانت را دوست بدارم و با دشمنانت دشمن باشم.[9]
    اكنون از تو مى خواهم تا قلبم را لبريز از عشق مهدى(عليه السلام)كنى، دوست دارم رنگ و بوى او را به خود بگيرم و قلبم شيداى او شود. او را امام زمان و محور حقّ و حقيقت مى دانم، دوست دارم تسليم او باشم و از او پيروى كامل بنمايم.[10]
    از تو مى خواهم تا مرا از راه دشمنان محمّد و آل محمّد(عليهم السلام)دور كنى، مى دانم كسانى كه با محمّد و آل محمّد(عليهم السلام)دشمنى مى كنند، به غضب تو گرفتار مى شوند و هر كس با راه محمّد و آل محمّد(عليهم السلام)بيگانه باشد، گمراه است، مى خواهم براى هميشه از راه گمراهان دور باشم، نمى خواهم پيرو كسانى باشم كه تو به آنان غضب كرده اى، اين معناى تبرّا است. من اين گونه از همه پليدى ها جدا مى شوم و به همه خوبى ها مى پيوندم.[11]

    * * *


    خدا در آيه 87 سوره "حِجر" به پيامبر چنين مى گويد: "من به تو قرآن و سوره فاتحه عطا كردم". آرى، سوره فاتحه آن قدر فضيلت دارد كه خدا آن را كنارِ قرآن ذكر مى كند.
    آرى، نعمت قرآن يك طرف و نعمت سوره "فاتحه" يك طرف !
    اين چه رازى است كه در اين سوره نهفته شده است؟
    مناسب است در اينجا، اين دو سخن امام صادق(عليه السلام)را بنويسم:
    1 - اسم اَعظم خدا در اين سوره نهفته شده است.
    2 - اگر هفتاد بار سوره فاتحه را بر مرده اى خوانديد و آن مرده زنده شد، تعجّب نكنيد.[12]
    به راستى كه سوره فاتحه، چكيده قرآن است !
    همه معارف قرآن به صورت خلاصه در اين سوره آمده است. وقتى همه حروف قرآن را مى شماريم به بيش از 320 هزار حرف مى رسيم، سوره فاتحه 139 حرف دارد.
    هر حرف اين سوره، تقريباً خلاصه دو هزار حرف قرآن است. هيچ كس نمى تواند عظمت اين سوره را درك كند.





نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۶: از كتاب تفسير باران، جلد اول نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن