کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    بَقَره: آيه ۲۵۸

     بَقَره: آيه ۲۵۸


    أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آَتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (258 )
    در چند آيه قبل، از توحيد برايم سخن گفتى، اكنون مى خواهى سه ماجراى تاريخى را نقل كنى تا ايمان من به تو و روز قيامت زيادتر شود:
    ماجراى اوّل درباره ابراهيم(عليه السلام)و نمرود است، بار ديگر از من مى خواهى از ابراهيم(عليه السلام)ياد كنم، او كه زنده كننده يكتاپرستى بود، در زمان نمرود زندگى مى كرد، نمرودى كه سرمست قدرت و حكومت خود شده بود. روزى نمرود از ابراهيم(عليه السلام)پرسيد:
    ــ اى ابراهيم ! بگو بدانم خداى تو كيست؟
    ــ همان كسى كه زنده مى كند و مى ميراند، همان كه مرگ و زندگى در دست اوست.
    ــ اى ابراهيم ! من هم زنده مى كنم و هم مى ميرانم !
    نمرود دستور داد تا دو زندانى را به كاخ بياورند، كسانى كه در كاخ بودند نگاه مى كردند، يكى از آن دو را آزاد كرد و ديگرى را به قتل رساند، سپس رو به ابراهيم كرد و گفت: اى ابراهيم ! ديدى كه زندگى و مرگ هم به دست من است !
    ابراهيم لحظه اى به فكر فرو رفت، مى توانست به اين كار نمرود اشكال بگيرد و بگويد كه كشتن يك زندانى و آزاد كردن ديگرى، ربطى به مسأله مرگ و زندگى طبيعى ندارد، امّا فهميد كه اگر بخواهد در اين زمينه سخن بگويد، فرصت از دست مى رود و كسانى كه در كاخ نمرود جمع شده اند، به اين سخنان فكر نخواهند كرد، براى همين رو به نمرود كرد و گفت: "اى نمرود ! خداى من كارى كرده است كه خورشيد از مشرق طلوع مى كند، تو كه ادّعاى خدايى مى كنى كارى كن كه خورشيد از مغرب، طلوع كند".
    نمرود نتوانست هيچ جوابى بدهد و مات و مبهوت، نگاه مى كرد.
    در اين ماجرايى كه برايم نقل كردى، اگر من چشم هاى خود را باز كنم، مى توانم دلايل بسيارى براى يكتايى و قدرت تو بيابم، مى توانم از طبيعت، آسمان، زمين، درس معرفت بياموزم.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۵۵: از كتاب تفسير باران، جلد اول نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن