کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    بَقَره: آيه ۱۰۳ - ۱۰۲

     بَقَره: آيه ۱۰۳ - ۱۰۲


    وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيَْمانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيَْمانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَد حَتَّى يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَد إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الاَْخِرَةِ مِنْ خَلَاق وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ (102 ) وَلَوْ أَنَّهُمْ آَمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ (103 )
    يهوديان همواره بهانه جو بودند و با آن كه مى دانستند حقّ و حقيقت چيست، امّا باز هم از قبول آن سر باز مى زدند، آنان براى حفظ منافع خود، قرآن را كنار گذاشتند و همچون جاهلان با محمّد(صلى الله عليه وآله)مخالفت كردند. آنان نه تنها قرآن بلكه ديگر كتب آسمانى را نيز كنار افكندند و به جاى آن، به افسانه هاى جادوگران رو آوردند.
    دوست دارم بدانم ماجراى آن افسانه ها چه بود كه يهوديان به سراغ آن ها رفتند؟
    تو براى ما از دو ماجرا سخن مى گويى:
    * ماجراى اوّل:
    سليمان(عليه السلام)يكى از پيامبران بزرگ بود، تو به او پادشاهى بزرگى عنايت كردى، او قدرت هاى عجيبى داشت كه مايه تعجّب همه شده بود.
    وقتى سليمان(عليه السلام)از دنيا رفت، شيطان كه مى خواست مردم را گمراه كند، مطالبى را درباره جادوگرى در اختيار مردم قرار داد. شيطان كتابى را در دسترس مردم قرار داد و كارى كرد كه مردم خيال كنند اين كتاب از سخنان سليمان(عليه السلام)است.
    بعد از آن، مردم خيال كردند كه سليمان(عليه السلام)، آن همه قدرت خود را از سحر و جادو به دست آورده بود و براى همين بود كه مردم به جادوگرى رو آوردند و سحر و جادو را به ديگران آموزش دادند.
    كم كم عدّه اى خيال كردند كه سليمان(عليه السلام)اصلاً پيامبر نبوده است، بلكه او جادوگر بزرگى بوده است.
    متأسفانه يهوديان هم اين سخنان را باور كردند و به جادوگرى رو آوردند، آنان به جاى آن كه تورات را بخوانند و به آن عمل كنند، به جادوگرى دل بستند.
    تو در اينجا اعلام مى كنى كه سليمان جادوگر نبوده است، او پيامبر بود و هرگز براى پيشبرد اهداف خود از سحر و جادو استفاده نكرد.[75]
    * ماجراى دوم:
    مردم بابل به سحر و جادو رو آورده بودند، تو دو فرشته به نام "هاروت"و "ماروت" را به ميان آنان فرستادى. آنان مأمور بودند تا راه باطل كردن سحر و جادو را به مردم آموزش بدهند. معلوم است كه هر كس بخواهد جادويى را باطل كند، بايد با جادوگرى هم آشنايى داشته باشد. آن دو فرشته ناچار بودند ابتدا راه و روش جادو كردن را بگويند و سپس راه باطل كردن آن را شرح بدهند.
    در اين ميان، عدّه اى از اين يهوديان سوءاستفاده كردند و از آموزش هاى آن دو فرشته، راه جادوگرى را آموختند و توانستند بين زن و شوهر با جادو اختلاف و جدايى بيفكنند.
    يهوديان به جاى آن كه از اين آموزش ها براى باطل كردن جادو استفاده كنند، آن را وسيله فساد قرار دادند.
    آن ها از نوشته هايى كه در زمان سليمان باقى مانده بود و از آموزش هاى آن دو فرشته، جادوگرى را رواج دادند، آنان مى دانستند جادوگرى هيچ سودى در روز قيامت ندارد، پس سعادت و رستگارى ابدى را از دست دادند، اگر به جاى رو آوردن به جادو به كتب آسمانى رو مى آوردند، رستگار مى شدند و بهشت جاودان را از آنِ خود مى كردند.



نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۵۶: از كتاب تفسير باران، جلد اول نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن