وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوء وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (228 )
اصل زندگى زناشويى اين است كه زن و شوهر با تفاهم و صميميّت، فضايى را براى آرامش يكديگر آماده كنند، امّا گاهى به علّت اختلافات، ادامه زندگى برايشان مشكل مى شود. در اينجاست كه در اسلام قانون طلاق قرار داده شده است.
هرگاه زن و شوهرى از يكديگر با طلاق جدا مى شوند، براى آنان دو حالت تصوّر مى شود:
1 - آن زن و شوهر با يكديگر، رابطه جنسى نداشته اند. در اين صورت، پيمان زناشويى آنان با طلاق از بين مى رود. بعد از طلاق، زن مى تواند فوراً با مرد ديگرى ازدواج كند.[120]
2 - آن زن و شوهر با يكديگر، رابطه جنسى داشته اند، اينجا بر زن واجب است به مدّت سه دوره عادت ماهيانه صبر كند و پاك شود، بعد از آن مى تواند با مرد ديگرى ازدواج نمايد. به مدّتى كه زن بايد صبر كند، "عدّه طلاق" مى گويند.
اما فلسفه عدّه طلاق چيست؟
با عدّه طلاق، فرصتى براى فكر كردن و بازگشت به زندگى مشترك پيدا شود و هيجان ها فروكش كند و هم مشخّص شود آيا زن باردار هست يا نه، تا اگر تصميم به ازدواج با مرد ديگرى گرفت، نسل مرد بعدى با شوهر قبلى اشتباه نگردد.
البتّه در اين مدّت، شوهر مى تواند بار ديگر به همسر خود رجوع كند و آنان زندگى زناشويى خود را دوباره آغاز نمايند و نيز بر زن واجب است كه در هنگام طلاق اگر از شوهر خود حامله شده است، آن را اعلام نمايد. همچنين صيغه طلاق بايد در هنگامى جارى شود كه زن عادت ماهيانه (پريود) نباشد، زن بايد در اين موضوع، حقيقت را بگويد.
وقتى به انجيل كه فعلاً در دسترس مسيحيان است مراجعه كردم، ديدم در آن آمده كه مرد فقط در صورتى مى تواند زن خود را طلاق بدهد كه زن به فحشا رو آورده باشد و طلاق به دليل عدم تفاهم فكرى و عاطفى زن و شوهر و يا هر دليل عاقلانه ديگرى ممنوع است. همچنين اگر كسى با زنى كه از شوهرش طلاق گرفته است ازدواج نمايد، زناكار است.[121]
اكنون مى فهميم كه چرا اسلام دين كامل و جامعى است، اسلام به تحكيم نظام خانواده اهميّت مى دهد، امّا راه را براى آينده زن نمى بندد، اگر او ازدواج ناموفّقى داشت، مى تواند بعد از گذشت مدّتى، با مرد ديگرى ازدواج نمايد.
نكته ديگر اينكه مردان و زنان، هركدام نيروهاى جسمى و روحى ويژه اى دارند كه با هم تفاوت دارد، زنان از عواطف و احساسات بيشترى برخوردارند، به همين علّت، آنان براى انجام وظايف عاطفى (مثل مادرى و پرورش فرزند) مناسب تر مى باشند، امّا مردان قواى جسمى بيشتر و احساسات كمترى دارند، براى همين وظيفه تامين معاش خانواده و وظايف سختى مانند دفاع به دوش آنان است. پس بين زن و مرد تفاوت وجود دارد و با وجود اين تفاوت ها، حقوق و مسئوليّت هاى آنان نيز متفاوت است.

* * *