کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    بَقَره: آيه ۱۵۰ - ۱۴۶

     بَقَره: آيه ۱۵۰ - ۱۴۶


    الَّذِينَ آَتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ (146 )الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ (147 )وَلِكُلّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ (148 ) وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَمَا اللَّهُ بِغَافِل عَمَّا تَعْمَلُونَ (149 )وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي وَلاُِتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (150 )
    اين تغيير قبله، براى مسلمانان آزمايش الهى بود تا پيروان واقعى پيامبر شناخته شوند، گروهى از مسلمانان با خود مى گفتند ما كه سال ها به سوى بيت المقدس نماز خوانديم، آيا آن نمازها باطل بوده است؟
    بار ديگر با پيامبر سخن مى گويى: "اى محمّد ! به آنان بگو كه نمازهاى قبلى شما صحيح است، شما به دستور من به سوى بيت المقدس نماز مى خوانديد، اجر و مزد شما با من است، من با همه شما مهربان هستم".
    آرى، اين گونه معلوم مى شود مسلمان واقعى كيست، افرادى بودند كه ادّعا مى كردند پيرو پيامبر هستند، امّا وقتى كار به اينجا رسيد، دچار شكّ و ترديد شدند، حرف زدن آسان است، اينكه به حرف خود عمل كنى، مشكل است.

    * * *


    تو مسلمانان را امّت ميانه قرار دادى، امّت اسلامى، امّتى معتدل و ميانه هستند، اسلام دين اعتدال است.
    آرى، به همين علّت است كه تو اسلام را آخرين و كامل ترين دين معرّفى كرده اى، اسلام، يعنى اعتدال ! مسلمان واقعى كسى است كه هم به دنيا و هم به آخرت توجّه دارد، هرگز براى آخرت، دنيا را فراموش نمى كند و براى دنيا، از آخرت غافل نمى شود.
    مسلمان خود را در محيط بسته قرار نمى دهد، با ديگر امّت ها ارتباط دارد، امّا اصالت و استقلال خود را از دست نمى دهد، مسلمان هرگز خود را از دانش ديگران محروم نمى كند و خودباخته هر ندايى هم نمى شود.
    بايد ساعت ها درباره اعتدال اسلام فكر كرد، فكر مى كنم بايد اسلام را دوباره بشناسم، بايد دوباره مسلمان شوم ! اين افراط و تفريط ها، اسلام نيست !
    اگر براى يهوديان و مسيحيان هزاران دليل هم بياوريم، آنان كعبه را قبله خود قرار نخواهند داد. اكنون از پيامبر مى خواهى تا هرگز از قبله يهوديان و مسيحيان پيروى نكند.
    از همه مسلمانان مى خواهى در هركجا كه باشند كعبه و مسجدالحرام را قبله خود بدانند و باور كنند اين تغيير قبله، نعمتى است كه تو به آنان داده اى و ثمره آن استقلال از يهوديان و مسيحيان است، تو از آنان مى خواهى تا از دشمنان پروايى به دل نداشته باشند.

    * * *


    در تورات و انجيل درباره آمدن آخرين پيامبر خود بشارت دادى و نشانه هاى محمّد(صلى الله عليه وآله)را بيان كردى، يهوديان و مسيحيانى كه در زمان پيامبر زندگى مى كردند، به راحتى مى توانستند حقّ و حقيقت را متوجّه شوند، آنقدر روشن و واضح درباره محمّد(صلى الله عليه وآله)سخن گفته بودى كه جاى هيچ شكّى نبود.
    آن زمان عامه مردم خواندن و نوشتن نمى دانستند، فقط دانشمندان يهود مى توانستند تورات را بخوانند، همان طور كه دانشمندان مسيحى انجيل را مى خواندند، آنان همان طور كه فرزندان خود را مى شناختند، آخرين پيامبر را هم شناخته بودند، امّا اشكال كار اين بود كه نمى خواستند حقّ را بپذيرند، حقّ را شناختند و آن را كتمان كردند، نگذاشتند كه مردم عادى با حقيقت آشنا شوند، زيرا با مسلمان شدن مريدانشان، همه منافع خود را از دست مى دادند، آنان براى اينكه بتوانند رياست كنند و از ثروت مردم استفاده كنند، از قبول حق سر باز زدند و حقيقت را كتمان كردند.
    اكنون تو از محمّد(صلى الله عليه وآله)مى خواهى تا در راه خود ثابت قدم باشد و در مقابل دشمنى هاى دشمنان ترديد به خود راه ندهد. همه مسلمانان بايد از اين سخن درس بگيرند، اگر من به راه خود يقين دارم، ديگر نبايد دچار شكّ و ترديد شوم، بايد تنها به تو توكّل كنم و از تو يارى بخواهم.

    * * *


    اگر به زندگى انسان ها نگاه كنم، مى بينم كه هركدام از آنان شيوه اى براى زندگى خود انتخاب كرده اند، اكنون مى خواهى يك شيوه زندگى معرّفى كنى، مى خواهى من همواره در خوبى ها و زيبايى ها پيش قدم باشم، زندگىِ من، ميدان مسابقه خوبى ها باشد ! چه مى دانم اين شيوه زندگى چه معناى باشكوهى دارد !
    از اوّل صبح كه چشم باز مى كنم، مردمى را مى بينم كه سرگرم جمع كردن مال دنيا هستند و زندگى خود را ميدان مسابقه اى مى دانند كه بايد هميشه بدوند تا ثروت بيشتر به دست بياورند !
    از من مى خواهى از اين مسابقه خارج شوم، زيرا هرچه آنان به دست بياورند، به زودى از دست خواهند داد، هيچ كس بيش از يك كفن با خود نبرده است، مرگ در كمين من است، دير يا زود به سراغم خواهد آمد و من بايد همه ثروت خود را بگذارم و دست خالى بروم !
    لحظه مرگ، خواهم فهميد كه آنچه از مال دنيا براى خود اندوخته ام، ثروت واقعى نبوده است، ثروت آن چيزى است كه بتوانم با خود ببرم و آن چيزى جز خوبى و نيكويى نيست، براى همين از من مى خواهى همواره در مسابقه خوبى ها شركت كنم، زندگى خود را اين گونه ببينم، در هر لحظه، براى كسب خوبى ها از ديگران سبقت بگيرم.
    در روز قيامت همه را زنده خواهى كرد، تو به هر كارى توانا هستى، من روز قيامت را باور دارم، شايد در اين دنيا تمام اثرات كارهاى خوب خود را نبينم، امّا روز قيامت بى شك اثر آن را به چشم خواهم ديد، روزى كه همه از هم فرار مى كنند و هيچ كس به فكر ديگرى نيست، آن روز، روز نجات من خواهد بود، اگر توشه اى از كارهاى خوب براى خود اندوخته باشم.[96]



نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۸۶: از كتاب تفسير باران، جلد اول نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن