وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَيْء وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْء وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيَما كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (113 )
يك روز، گروهى از مسيحيان نزد پيامبر آمدند تا درباره اسلام سخنانى بشنوند، از طرف ديگر، جمعى از يهوديان هم نزد پيامبر آمده بودند.
يكى از يهوديان رو به مسيحيان كرد و گفت: "دين و آيين شما هيچ پايه و اساسى ندارد"، او با اين سخن، پيامبرى عيسى(عليه السلام)و كتاب انجيل را انكار كرد.
مردى مسيحى از جا برخاست و او هم دين يهود را بى اساس خواند و موسى(عليه السلام) و تورات او را انكار كرد.
تو كه اين سخنان را مى شنيدى به محمّد(صلى الله عليه وآله)وحى كردى كه آنان تورات و انجيل را خوانده اند، امّا چه شده كه مانند بُت پرستان، رسالت پيامبران را انكار مى كنند؟ من در روز قيامت ميان يهوديان و مسيحيان داورى خواهم نمود.
* * *