کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    بَقَره: آيه ۳۰

     بَقَره: آيه ۳۰


    وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الاَْرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ (30 )
    مى خواهى مرا با راز آفرينش آشنا كنى، دوست دارى من اصلِ خود را بشناسم.
    نسل بشر از كجاست؟ ما از كجا آمده ايم؟
    از شكوه گذشته من برايم مى گويى تا من بدانم كه يك ميمونِ تكامل يافته نيستم.
    "داروين" زيست شناس قرن 19 ميلادى بود. او نظريّه "تكامل" را مطرح كرد، او معتقد بود كه انسان از نسل ميمون است.
    اين سخن "داروين" چقدر با سخن تو تفاوت دارد، گذشته مرا بيان مى كنى تا بدانم كه كيستم، من انسان هستم، من از نسل آدم(عليه السلام)هستم كه همه فرشتگان بر او سجده كرده اند، من گل سر سبد جهان هستم.
    راز آفرينش من چنين است:
    با فرشتگان خود سخن مى گويى: "مى خواهم روى زمين خليفه و جانشين خود را قرار دهم".
    مى خواهى انسان را خلق كنى و او را گل سرسبد آفرينش قرار دهى !
    همه فرشتگان به زمين نگاه مى كنند، تعجّب مى كنند، با خود مى گويند چرا خدا، ما را خليفه خود انتخاب نمى كند؟ ما كه همواره در حال عبادت او هستيم، ما كه هرگز گناه و معصيت نمى كنيم. اين چه رازى است كه او مى خواهد به "انسان"، چنين مقامى بدهد؟
    فرشتگان تصميم مى گيرند با تو سخن بگويند، آن ها به پيشگاه تو چنين مى گويند: "آيا مى خواهى روى زمين كسى را قرار بدهى كه فساد و خونريزى كند؟ ما فرشتگان همواره عبادتت مى كنيم و هرگز معصيت نمى كنيم".
    آرى، فرشتگان چنين فكر مى كردند: چرا خداوند مى خواهد انسان را خليفه خود روى اين زمين قرار دهد؟ در زمين موجودات ديگرى هم زندگى كرده اند، ده هزار سال گروهى از جنّ در آنجا زندگى كردند، آن ها در اين زمين ظلم و ستم كردند و خون همديگر را ريختند.[27]
    دنياى مادّه، دنياى محدودى است، طبيعى است كه اختلافات و جنگ پيش مى آيد، خونريزى مى شود، يكى پيروز و ديگرى كشته مى شود، اين طبيعت دنياست، امّا در دنياى غيب كه محلّ زندگى فرشتگان است، هيچ محدوديّتى نيست، آن دنيا اصلاً دنياىِ مادّه نيست تا جنگى پيش آيد، بهتر است كه خدا خليفه خود را از ميان ما فرشتگان انتخاب كند.
    هر كس روى زمين زندگى كند، زندگى مادّى خواهد داشت، تو براى ادامه نسل به او شهوت خواهى داد، براى حفظ جان خود، به او حبّ نفس خواهى داد تا خودش را دوست بدارد و بتواند خود را از آسيب ها برهاند، اين حبّ نفس كار دست او خواهد داد، او براى حفظ خود، ديگران را خواهد كشت !
    اى خدا ! مگر هدف تو از آفرينش انسان، عبادت نيست، خوب، ما فرشتگان كه همه اهل عبادت هستيم، ما كه هرگز گناه نمى كنيم، ما را جانشين خود قرار بده ! ما كه همواره تو را ستايش مى كنيم.[28]

    * * *


    وقت آن است كه به فرشتگان جواب دهى، پس به آنان چنين مى گويى: "من چيزى را مى دانم كه شما نمى دانيد".
    فرشتگان به فكر فرو مى روند، مى خواهى از چه رازى پرده بردارى؟ راز آفرينش انسان چيست؟
    به آنان مى گويى كه مى خواهم انسان را بيافرينم، از ميان آن انسان ها، گروهى را پيامبرِ خود قرار دهم. پيامبران، خليفه من روى زمين هستند و مردم را به سوىِ من، دعوت مى كنند.[29]
    فرشتگان نمى دانستند كه تو چقدر انسان را دوست دارى، هنر انسان اين است كه اختيار دارد، مى تواند راه درست را انتخاب كند، اگر انسان رستگار شود، به اختيار خودش بوده است و اين زيبايى انسان است.
    فرشته نمى تواند معصيت و گناه كند، او اصلاً شهوت ندارد، نيازهاى جسمى ندارد، امّا اين انسانى كه تو آفريده اى در او قواى حيوانى قرار داده اى و در او شوق پرواز به سوى خودت را هم نهادى.
    انسان موجودى است كه با اختيار خود راهش را انتخاب مى كند، آن جوانى كه در اوج جوانى، از نگاه به نامحرم روى برمى گرداند، او از هزاران هزار فرشته برتر است، زيرا او شهوت دارد و از گناه دورى مى كند، امّا فرشته كه اصلاً نمى داند شهوت چيست، مى خواهى انسان را خليفه خود كنى، انسانى كه به اختيار خود از زشتى ها دورى مى كند و به سوى زيبايى ها مى آيد.
    شكوه انسان در اختيار اوست، وقتى قرار است انسان، موجودى آزاد و مختار باشد، طبيعى است كه گروهى از انسان ها، راه زشتى ها را انتخاب خواهند نمود، روى زمين فساد خواهند كرد، امّا تو مى دانى همه زيبايىِ انسان در اختيار اوست، معناى انسان در اختيار است، اگر اختيار را از انسان بگيرى، خوب بودن انسان، ديگر ارزشى ندارد.
    مى خواهى كسى را خلق كنى كه در اين دنياى خاكى، در ميان سختى ها و بلاها، راه خوبى ها را انتخاب كند، اگر ظلم و ستمى را ببيند با آن مبارزه كند.
    آرى، فرشتگان به ظلم ها و ستم هايى كه بعداً در روى زمين پيش خواهد آمد، توجّه كردند، درست است بر اساس اختيار، انسان ظلم و ستم خواهد كرد، امّا باز همين انسان خواهد بود كه همه هستى خود را در راه مبارزه با ظلم و ستم ها فدا خواهد نمود، آن انسانى كه مى تواند راحت زندگى كند، آسوده باشد، از همه چيز خود مى گذرد و راه آزادى و آزادگى را برمى گزيند و با ظلم و ستم مبارزه مى كند و از فرشته بالاتر مى شود.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۲: از كتاب تفسير باران، جلد اول نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن