کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    بَقَره: آيه ۱۲ - ۸

     بَقَره: آيه ۱۲ - ۸


    وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آَمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الاَْخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ (8 ) يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آَمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ (9 ) فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ (10 ) وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الاَْرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (11 ) أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ (12 )
    ديگر وقت آن است تا درباره نفاق بيشتر بدانم، منافقان چه كسانى هستند؟ نشانه آن ها چيست؟
    من نبايد تصوّر كنم با نفاق و دورويى فاصله زيادى دارم، بايد همواره از نفاق بترسم. اگر من ادّعاى محبّت تو را كنم، امّا دلم از عشق به دنيا و رياست و شهرت و... پُر باشد، اين نفاق است، اگر تو را به خدايى قبول داشته باشم، امّا در اعمال خوب خود، اهل ريا باشم، اگر تو را همه كاره جهان بدانم، امّا باز هم اميد به ديگرى داشته باشم، اين نفاق است ! اين چند نمونه از نفاق است.
    شنيده ام كه بندگان خوب تو وقتى به نمازِ شب مى ايستند و با تو خلوت مى كنند، چنين مى گويند: "اى كسى كه دعاى بندگان خود را مى شنوى و اميد آنان را نااميد نمى كنى، از تو مى خواهيم كه قلب ما را از نفاق پاك كنى".[15]
    من هم بايد اين دعا را بخوانم، بايد بخواهم كه مرا هم از نفاق و دورويى نجات بدهى.
    وقتى تاريخ را مى خوانم مى بينم كه در زمان پيامبر، افرادى در مدينه بودند كه نزد پيامبر مى آمدند و مى گفتند كه ما به تو ايمان آورده ايم، امّا آنان دروغ مى گفتند، دل و زبان آن ها يكى نبود. زبان آن ها، چيزى مى گفت و قلب آن ها چيز ديگر، تو آن ها را منافق ناميدى. آنان دروغگو بودند و به علّت اين دروغ ها، به عذاب گرفتار شدند.
    آنان وقتى كه با اهل ايمان روبرو مى شدند، مى گفتند كه ما به خدا و پيامبر ايمان داريم، امّا هدف آنان فريب مؤمنان بود. آن ها نمى دانستند كه اين گونه خود را فريب مى دهند، با اين كار، خود را از سعادت دنيا و آخرت محروم مى كردند، آن ها خودشان زيان كردند و به گمراهى افتادند.[16]
    وقتى بيمارى نزد پزشك مى رود، پزشك به او دستور مى دهد تا داروى خاصّى را مصرف كند. حال اگر آن بيمار از مصرف آن دارو خوددارى كند، آيا پزشك را فريب داده است؟ او خيال مى كند كه پزشك را فريب داده امّا در واقع به خود نيرنگ زده است. حال منافقان نيز مانند اين بيمار است.
    نفاق و دورويى، بيمارى است، انسان سالم، يك چهره بيشتر ندارد، دل و زبان بايد با هم هماهنگ باشد، امّا كسى كه منافق است، گرفتار دوگانگى شده است.
    نكته جالب اين است كه منافقان هر چه بيشتر در مسير نفاق پيش روند، تو هم آن ها را بيشتر به خودشان واگذار مى كنى، براى همين آنان بيشتر در گرداب نفاق فرو مى روند.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۱: از كتاب تفسير باران، جلد اول نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن