کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    بَقَره: آيه ۲۴۶

     بَقَره: آيه ۲۴۶


    أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلاَِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِيّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (246 )
    تو دوست دارى تا تاريخ را خوب بخوانم و از زندگى گذشتگان عبرت بگيرم، اكنون از بنى اسرائيل سخن مى گويى، آنان ساليان سال در انتظار آمدن موسى(عليه السلام)بودند تا به كمك او بتوانند به بيت المقدس بازگردند، سرانجام موسى(عليه السلام)را فرستادى و آنان توانستند از مصر به بيت المقدس بازگردند، امّا بعد از مرگ موسى(عليه السلام)دچار رفاه طلبى شدند و در ميانشان اختلافات زيادى پيش آمد، سپس پيامبرى به نام "اِشمُوئيل" را براى هدايتشان فرستادى، ولى آنان هرگز به سخنان او توجّه نكردند، سرانجام كافران به رهبرى جالوت به شهرشان حمله كردند، زنان و فرزندانشان را اسير كردند و مردانشان را از شهر بيرون كردند. بنى اسرائيل مجبور شدند به سرزمين هاى اطراف پناه ببرند. اين حادثه حدود 500 سال بعد از موسى(عليه السلام)اتّفاق افتاد.
    آنان براى نجات خود و زنان و فرزندانشان تصميم به مبارزه گرفتند و نزد پيامبر خود آمدند و از او خواستند تا فرماندهى براى آنان برگزيند تا به فرماندهى او به جنگ جالوت بروند و بيت المقدس را آزاد سازند.
    اشموئيل كه آنان را به خوبى مى شناخت به آنان رو كرد و گفت:
    ــ مى ترسم شما در موقعى كه بايد از فرمانده خود، پيروى و اطاعت كنيد، از اطاعت او سر باز زنيد و براى پيكار با دشمن بهانه تراشى كنيد.
    ــ اى پيامبر خدا ! چگونه چنين چيزى ممكن است؟ ما آماده ايم تا پاى جان از فرماندهى كه براى ما معيّن مى كنى، اطاعت كنيم، ما همه سرباز او مى شويم و گوش به فرمان او خواهيم بود، مگر نمى بينى كه جالوت وطن ما را تصرّف كرده و زنان ما را به اسيرى گرفته است؟ براى دفاع از ناموسمان هم كه باشد از جان خود دريغ نخواهيم كرد.
    اشموئيل از آنان پيمان گرفت، هنگامى كه فرماندهى براى آنان انتخاب شد و فرمان جهاد صادر شد، همه پيمان شكنى كردند و فقط تعداد كمى در جبهه جنگ حاضر شدند.
    امّا اين ماجرا چگونه اتّفاق افتاد؟ چه شد كه آنان پيمان خود را فراموش كردند؟ در آيه هاى بعد اين ماجرا را برايم شرح مى دهى.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۴۷: از كتاب تفسير باران، جلد اول نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن