وَآَمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِر بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآَيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ (41 ) وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (42 ) وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآَتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ (43 )
از بنى اسرائيل خواستى تا به كتاب تو ايمان بياورند و به آن كفر نورزند و حقّ را كتمان نكنند...
اين دستورى است كه به آنان داده اى، امّا اين دستور تو، براى امروز من هم هست، از من مى خواهى تا به قرآنت ايمان بياورم، به امام زمان ايمان داشته باشم، در زمره كسانى نباشم كه چون حقّ را شنيدند، آن را انكار كردند.
آرى، عدّه اى در مقابل بهايى اندك، حقّ و حقيقت را انكار مى كنند، آنان بايد از خشم تو بترسند.
وقتى كه محمّد(صلى الله عليه وآله)به مدينه آمد، عدّه اى از دانشمندان يهود با اينكه مى دانستند او پيامبر است، امّا با گرفتن امتيازهاى ناچيزى، حقيقت را انكار مى كردند، آنان كتاب آسمانى تورات را تغيير دادند. در تورات نشانه هاى آخرين پيامبر ذكر شده بود، ولى آنان آن قسمت هاى تورات را تغيير دادند تا منافع اندك خويش را حفظ كنند، فراموش كردند كه تغيير كتاب تورات در مقابل همه دنيا، ارزان فروشى است، آنان گرچه لذّات چند روزه دنيا را از آنِ خود كردند، امّا بايد در انتظار عذاب ابدى باشند، عذابى كه هيچوقت پايان نمى يابد.
تو دوست دارى كه من حق گرا باشم و همواره حقّ را آشكار سازم، هر چند منافع زودگذرم به خطر افتد، آرى، پنهان كردن حقّ و آميختن حقّ و باطل، گناه بزرگى است و باعث گمراهى ديگران مى شود.
از من مى خواهى تا نماز بخوانم و زكات ثروت خود را پرداخت كنم، نماز را به جماعت بخوانم، در متن جامعه باشم و همراه مردم باشم.
دوست ندارى كه به كنج خلوت خانه پناه ببرم، از من مى خواهى در ميان مردم و براى آنان باشم، از آنان بى خبر نباشم، در جمع آنان حضور پيدا كنم، به راستى كه، راه رسيدن به تو از ميان مردم مى گذرد.
* * *