کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    بَقَره: آيه ۱۵۸

     بَقَره: آيه ۱۵۸


    إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ (158 )
    برايم از صبر سخن گفتى، تو دوست دارى من در سختى ها صبر كنم،
    اكنون برايم نمونه اى از صبر را بيان مى كنى، صبر مادرى كه با چشم خود ديد فرزندش در آتش عطش مى سوزد، او هرگز زبان به ناسپاسى نگشود، در جستجوى آب بر آمد و صبر زيبايى داشت.
    تو از هاجر برايم مى گويى، زمانى كه شوهرش ابراهيم به امر تو او و اسماعيل را به مكّه آورد، سرزمينى خشك و بى آب و علف، آنجا فقط خانه تو بود و بس !
    ابراهيم، هاجر و اسماعيل را آنجا تنها گذاشت و به سوى فلسطين حركت كرد. هاجر به دنبال او آمد و گفت: اى ابراهيم ! ما را به كه مى سپارى؟ ابراهيم در پاسخ گفت: شما را به خدا مى سپارم. هاجر گفت: به همين راضى و خشنودم. هاجر بار ديگر با ابراهيم خداحافظى كرد و نزد نوزادش اسماعيل بازگشت.
    چند ساعت گذشت، آبِ مشك تمام شد، هوا گرم شده بود و اسماعيل از تشنگى بى تاب شد. هاجر چه بايد مى كرد. به سوى كوه صفا رفت، مى خواست از آن بلندى به اطراف نگاهى كند، آيا مى تواند كسى را بيابد؟ آيا آبى در آن اطراف يافت مى شود؟ امّا هيچ كس در آنجا نبود، او نگاهى به كوه مروه كرد، به سوى آن كوه رفت، وقتى به بالاى كوه رسيد، به اطراف نگاهى كرد، امّا نه از آب خبرى بود و نه از كسى.
    آن روز هيچ كس در آن اطراف نبود. هاجر، مضطرب و نگران نوزادش بود، بار ديگر به سوى كوه صفا بازگشت، هفت بار فاصله صفا و مروه را پيمود، سرانجام به سوى نوزادش بازگشت، ديد كه از زير پاى اسماعيل چشمه آب گوارايى جوشيده است. به سوى چشمه آب رفت، اين همان آب زمزم است كه تقريباً چهار هزار سال است حاجيان از آن مى نوشند و سيراب مى شوند.
    و تو به احترام هاجر بر همه واجب كردى تا وقتى به سفر حجّ مى روند هفت بار مانند هاجر فاصله كوه صفا و كوه مروه را بپيمايند.
    سال ها گذشت و مردم آيين يكتاپرستى را فراموش كردند، آنان بالاى هر كدام از كوه صفا و مروه، بُت بزرگى قرار دادند و وقتى به صفا و مروه مى رسيدند به آن دو بُت دست مى كشيدند، محمّد(صلى الله عليه وآله)را به پيامبرى مبعوث كردى، بعضى از مسلمانان مى خواستند از سعى صفا و مروه چشم پوشى كنند، زيرا آن را عمل درستى نمى دانستند، تو اين آيه را نازل كردى و فهماندى كه سعى صفا و مروه از نشانه هاى حجّ است، هيچ كس نبايد به علّت كار بُت پرستان، از سعى صفا و مروه چشم پوشى كند. مسلمانان بايد وظيفه خود را انجام دهند، تو به زودى به محمّد(صلى الله عليه وآله)قدرت فتح مكّه را مى دهى تا اين شهر را از وجود همه بُت ها پاك كند، امّا تا آن زمان بايد صبر كرد.
    تو دوست دارى بندگانت اهل صبر باشند، از تندروى پرهيز كنند و تسليم امر تو باشند كه يارى تو بسيار نزديك است.



نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۹۱: از كتاب تفسير باران، جلد اول نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن