ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الاَْنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِل عَمَّا تَعْمَلُونَ (74 )
به سنگ ها نگاه مى كنم، بعضى از سنگ ها كه در دل كوه هستند، شكاف خورده اند و از آن ها آب گوارا مى جوشد، امّا برخى انسان ها چنان سنگ دل مى شوند كه هرگز چشمه محبّت در دلشان جارى نمى شود. آرى، حكايت دل انسان، حكايت عجيبى است، اگر دل، سياه شود ديگر هرگز از تو نمى هراسد.
هر انسانى وقتى نشانه هايى از قدرت تو را ببيند، واكنش نشان مى دهد، وقتى سخنت را بشنود، دلش نرم و آرام مى شود، به مردم مهربانى مى كند و در برابرت فروتن مى شود، اگر همين انسان به گناهان زيادى آلوده شود، ديگر دل او از هر سنگى سخت تر مى شود.
براى همين، نمونه اى از اين سنگدلى يهوديان، كه همانا ايمان نياوردن آن ها با وجود چنين معجزه اى (زنده شدن انسانى با گذاردن بعضى از اعضاء گاوِ كشته شده بر بدن مقتول) را مثال زدى تا من از سرنوشت آنان درس بگيرم.
* * *