الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الاَْرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الَّثمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (22 )
من بايد به نعمت ها توجّه كنم و سپاسگزار تو باشم، بايد به آسمان و زمين و طبيعت نگاه كنم و از آن درس توحيد بگيرم، شگفتى هاى زيادى در زمين و آسمان است كه هر كس در آن تفكّر كند، مى تواند به وجود خالقى دانا و توانا پى ببرد.
زمين، اين كُره خاكى در فضا حركت مى كند، زمين در كهكشان راه شيرى است، زمين همراه با اين كهكشان، در هر ثانيه، سيصد كيلومتر حركت مى كند !
امّا اين زمين، تنها خانه انسان، چقدر آرام به نظر مى رسد !! ما به راحتى مى توانيم بر روى آن زندگى كنيم.
تو از آسمان براى ما باران نازل مى كنى و با همين باران است كه گياهان رشد مى كنند و خوراك ما فراهم مى شود.
انسان هايى كه بُت را به جاى خدا مى پرستند، مى دانند كه آن بُت ها هيچ كارى نمى توانند انجام دهند، آفريدگار اين جهان، خدايى دانا و تواناست.
بايد مواظب باشم، مبادا به تو شرك ورزم، شرك فقط اين نيست كه از سنگ يا چوب، مجسّمه اى بسازم و آن را عبادت كنم، گاه مى شود كه همين دنيا، بتم مى شود، گاه خودِ من، بتِ خودم مى شود، خواهشِ دل، خداى من مى شود ! نام تو بر زبان جارى مى كنم، امّا دلم جاى ديگر است، چيز ديگرى را بر تو ترجيح مى دهم ! از اين شرك مى ترسم ! شركى كه مخفى و پنهان است. بارخدايا ! قلبم را از هرگونه شركى پاك گردان !
* * *