کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    بَقَره: آيه ۱۲۵

     بَقَره: آيه ۱۲۵


    وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ (125 )
    اكنون برايم از ابراهيم(عليه السلام)سخن مى گويى، من نياز به الگويى دارم تا از او پيروى كنم، ابراهيم(عليه السلام)را الگوى يكتاپرستى معرّفى مى كنى، ابراهيم(عليه السلام)همسر و فرزندش، (اسماعيل) را از فلسطين به سرزمين مكّه آورد، آن زمان مكّه سرزمينى خشك و بى آب و علف بود. آنجا فقط خانه تو بود و بس !
    چرا ابراهيم(عليه السلام)چنين تصميمى گرفت؟ ماجرا چه بود؟ اوّل بايد خلاصه اى از اين ماجرا را بدانم:
    ابراهيم(عليه السلام)با ساره ازدواج كرده بود و در فلسطين زندگى مى كرد، سال هاى سال بود كه تو به ابراهيم فرزند نمى دادى. ساره از اين موضوع بسيار ناراحت بود، او پير شده بود و هيچ زنى در سن و سال او، ديگر بچه دار نمى شد.
    ساره كنيزى داشت به نام "هاجر"، هاجر زنى مؤمن بود، خود ساره از ابراهيم(عليه السلام)خواست تا او را به همسرى انتخاب كند تا شايد تو به او فرزندى بدهى. ابراهيم پيشنهاد ساره را پذيرفت. مدّتى گذشت و تو به ابراهيم و هاجر، فرزندى به نام "اسماعيل" دادى.
    وقتى اسماعيل به دنيا آمد، محبّت ابراهيم(عليه السلام)به هاجر و اسماعيل، روز به روز زيادتر مى شد، ساره از ابراهيم(عليه السلام)خواست تا هاجر و اسماعيل را از فلسطين به جاى ديگرى ببرد.
    اينجا بود كه به ابراهيم(عليه السلام)وحى كردى تا اسماعيل و هاجر را به مكّه ببرد، تو براى آنان "بُراق" را فرستادى و ابراهيم آنان را به مكّه برد. بُراق، مركبى بهشتى بود، چيزى شبيه اسب بهشتى ! بُراق دو بال داشت و با سرعت برق پرواز مى كرد و مى توانست تمام دنيا را در يك چشم به هم زدن بپيمايد.[86]
    ابراهيم(عليه السلام)به مكّه آمد و اسماعيل و هاجر را آنجا ساكن كرد و خودش به فلسطين نزد ساره (همسر اوّلش) بازگشت، بعد از مدّتى تو به ابراهيم(عليه السلام)و ساره فرزندى به نام "اسحاق" دادى.
    اين خلاصه اى از ماجراى ابراهيم(عليه السلام)بود، اكنون آيه 125 اين سوره را مى خوانم.

    * * *


    از من مى خواهى به ياد بياورم زمانى كه كعبه را محلّ عبادت قرار دادى و براى همين است كه يكتاپرستان به آن خانه رو مى آورند، آنجا پناهگاه و كانون امن و امان است.
    ابراهيم(عليه السلام)به مكّه آمد و كعبه را بازسازى نمود، بعد از آن بر روى سنگى ايستاد و همه مردم را به سوى آن خانه فرا خواند.
    سنگى كه ابراهيم(عليه السلام)بر روى آن ايستاد در نزديكى كعبه قرار دارد و نام آن "مقام ابراهيم" است، از همه مى خواهى وقتى به مكّه رفتند، پشت آن مقام، نماز بخوانند.
    از ابراهيم و اسماعيل(عليهما السلام)خواستى تا كعبه و اطراف آن را از همه آلودگى ها پاك كنند، ابراهيم(عليه السلام)با آن مقام والايش، خادم كعبه شد تا آنجا را براى مردم پاكيزه نمايد، آرى، من هم بايد همچون ابراهيم(عليه السلام)در پاكيزگى و زيبايى مساجد بكوشم.[87]

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۷۱: از كتاب تفسير باران، جلد اول نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن