يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِير وَلَا نَذِير فَقَدْ جَاءَكُمْ بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ (19 )
مژده ظهور محمّد(صلى الله عليه وآله)را به عيسى(عليه السلام)دادى و به او گفتى تا از پيروان خود بخواهد وقتى محمّد(صلى الله عليه وآله)به پيامبرى رسيد، به او ايمان آورند. وقتى دشمنان عيسى(عليه السلام)تصميم گرفتند او را به قتل برسانند، تو عيسى(عليه السلام)را به آسمان بردى و او را از دست دشمنانش نجات دادى، بين عيسى(عليه السلام)و ظهور محمّد(صلى الله عليه وآله)، چندين قرن فاصله افتاد. در اين مدّت، تو پيامبرى آشكار براى مردم نفرستادى. آن روزگار، روزگار "فَتْرت" نام گرفته است.
اكنون با مردم چنين سخن مى گويى: "من محمّد را در زمانى كه ميان ظهور پيامبران، فاصله افتاده بود، به سوى شما فرستادم تا حقيقت را براى شما بيان كند. محمّد پيامبر من است، من او را فرستادم تا در روز قيامت نگوييد كه كسى نيامد و بيم و اميدى نداد. اكنون اين محمّد است كه شما را به بهشت مژده مى دهد و از عذاب مى ترساند، بدانيد كه من بر هر كارى توانا هستم".
* * *
اين قانون توست كه راه حقّ را براى همه انسان ها آشكار مى كنى، البتّه لازم نيست كه در هر شهرى و در هر منطقه اى پيامبرى ظهور كند، مهم اين است كه هر كس بخواهد حقّ را بشناسد، بتواند به حقّ برسد.
در روزگار قبل از اسلام مردمى كه در مكّه زندگى مى كردند، بت پرست بودند، هيچ پيامبرى از ميان آنان ظهور نكرده بود، امّا در ميان آنان كسانى بودند كه يكتاپرست بودند، همانطور كه آنان بارها، به شام و فلسطين (سوريه) سفر مى كردند و از سخنان موسى و عيسى(عليهما السلام)مطالبى را شنيده بودند. اگر كسى در ميان آنان اراده مى كرد كه حقّ را بشناسد و به سوى آن برود، مى توانست راه يكتاپرستى را بشناسد.
* * *