وَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ(120 )قَالُوا آَمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ (121 ) رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ (122 )
جادوگران كه در جادوگرى استاد بودند، فهميدند كه عصاى موسى(عليه السلام)، جادو نيست، بلكه معجزه است، آنان به خوبى تفاوت جادو و معجزه را مى دانستند. اگر عصاى موسى(عليه السلام)، جادو بود، فقط مى توانست جادوى آنان را باطل كند، نه اين كه همه وسايل جادوگرى آنان را ببلعد.
اگر موسى(عليه السلام)در چشم ها تصرّف كرده بود و آن ها را جادو كرده بود، بعد از پايان كار او، بايد چوب ها و ريسمان ها نمايان مى شد، امّا چنين اتّفاقى نيفتاد، آن ها فهميدند كه كار موسى(عليه السلام)، معجزه است و جادو نيست.
پس آن جادوگران به سجده افتادند و گفتند: "ما به خداى جهانيان ايمان آورده ايم، ما به خداى موسى و برادرش هارون ايمان داريم".
اين گونه نور ايمان به دل هاى آنان تابيد و آنان در مقابل عظمت و بزرگى تو سر به سجده نهادند.
* * *