کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    اَعراف : آيه ۲۰۰ - ۱۸۹

      اَعراف : آيه ۲۰۰ - ۱۸۹


    هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْس وَاحِدَة وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آَتَيْتَنَا صَالِحًا لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ (189 ) فَلَمَّا آَتَاهُمَا صَالِحًا جَعَلَا لَهُ شُرَكَاءَ فِيَما آَتَاهُمَا فَتَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (190 ) أَيُشْرِكُونَ مَا لَا يَخْلُقُ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ (191 ) وَلَا يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَلَا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ (192 )وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لَا يَتَّبِعُوكُمْ سَوَاءٌ عَلَيْكُمْ أَدَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صَامِتُونَ (193 ) إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (194 )أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَيْد يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آَذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنْظِرُونِ (195 ) إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ (196 ) وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَلَا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ (197 )وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لَا يَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ (198 ) خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ (199 ) وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (200 )
    تو همه انسان ها را از آدم(عليه السلام)آفريدى و همسرش، حوّا را از جنس او قرار دادى تا آدم(عليه السلام)در كنار او احساس آرامش كند. آدم و حوّا زندگى خود را آغاز كردند و تو تصميم گرفتى تا نسل بشر ادامه پيدا كند، اينجا بود كه آدم(عليه السلام)با همسرش، هم بستر شد و حوّا باردار شد، در ابتداى حاملگى، او احساس سنگينى نمى كرد و به كارهاى خود ادامه مى داد، امّا وقتى بچّه در رحم او بزرگ تر شد، او به زحمت افتاد و از حركت و رفت و آمد در رنج بود.
    آدم و حوّا(عليهم السلام)چنين دعا كردند: "بارخدايا ! اگر به ما فرزند شايسته و سالم و تندرست عنايت كنى، ما از شكرگزاران خواهيم بود".
    تو دعاى آنان را مستجاب كردى و به آنان فرزندانى سالم و تندرست عنايت كردى و اين گونه نسل بشر زياد شد. پس از مدّتى آدم و حوّا(عليهما السلام)از دنيا رفتند و نسل آنان در زمين زياد شد، شايسته بود كه فرزندان آدم(عليه السلام)تو را پرستش كنند و شكرگزار نعمت هايى باشند كه تو به آنان داده اى، امّا نسل بشر (از زن و مرد) رو به بُت پرستى آوردند و براى تو شريك قرار مى دهند، تو برتر از آن هستى كه برايت شريك قرار دهند، تو هرگز شريكى نداشته اى، تو خداى يگانه اى.[163]
    به راستى چرا فرزندان آدم(عليه السلام)قدرى فكر نكردند، آن ها بُت هايى را پرستيدند كه نمى توانستند چيزى را خلق كنند، آن بُت ها، خود به دست انسان ها، درست شده بودند، بُت ها نه مى توانستند به انسان ها كمك كنند و نه به خودشان !
    بت ها، قطعه هايى از سنگ و چوب بودند كه به دست انسان ها تراشيده مى شد، ناتوان و بى جان، چرا انسان هاى جاهل، آن ها را مى پرستيدند؟

    * * *


    بُت پرستى از ابتداى تاريخ بشر آغاز شد و تا زمان پيامبر ادامه پيدا كرد، مردم مكّه هم بُت پرست بودند، اكنون تو با مشركان مكّه سخن مى گويى: اى بُت پرستان ! اگر اين بُت ها را به راه راست دعوت كنيد، از شما پيروى نمى كنند.
    براى شما يكسان است، چه صدايشان بزنيد و چه خاموش باشيد.
    چرا قدرى فكر نمى كنيد، اين بُت ها را كه شما آن ها را مى پرستيد، آفريده هايى مثل شما هستند، آن ها را صدا بزنيد، اگر راست مى گوييد كه آنان خداى شما هستند، بايد به شما پاسخ بدهند، پس چرا سكوت مى كنند؟
    نگاه كنيد، آيا آنان پاهايى دارند كه با آن راه بروند يا دست هايى دارند كه با آن چيزى را نگه دارند يا چشم هايى دارند كه با آن ببينند يا گوش هايى دارند كه با آن بشنوند؟
    شما چه چيزى را مى پرستيد؟ بُت ها گوش و چشم و دست ندارند و شما داريد، بُت ها نمى توانند راه بروند و شما مى توانيد، چرا بُت هايى را مى پرستيد كه خود شما از آنان بهتر و برتريد؟

    * * *


    اى محمّد ! به آنان بگو شما همه بُت هاى خود را فرا خوانيد و درباره من مكر و نيرنگ به كار ببريد و به من مهلت ندهيد.
    من از شما هيچ ترسى ندارم، زيرا خداى من مرا يارى مى كند و مكر شما را دور مى سازد، بُت هاى شما هيچ كارى نمى توانند بكنند، امّا خداى من سرپرست امور من است و مرا يارى مى كند.
    او قرآن را بر من نازل كرده است و مرا به عنوان پيامبر خود برگزيده است، او هرگز مرا تنها نمى گذارد، زيرا او بندگان خوبش را كمك و يارى مى نمايد.
    اى كسانى كه به پرستش بُت ها رو آورده ايد، بدانيد كه آن بُت ها نمى توانند به شما يا به خودشان كمك كنند.

    * * *


    اى محمّد ! به مسلمانان بگو كه با اين مردم بُت پرست سخن ها گفته ام و پيام خود را به آنان رساندم، امّا آنان تصميم گرفته اند كه از حقّ رو برگردانند.
    اى محمّد ! به مسلمانان بگو كه وقتى كافران را به سوى هدايت فرا خوانيد، آنان نمى شنوند و راهنمايى شما را نمى پذيرند، وقتى با آنان سخن مى گوييد، آنان به شما نگاه مى كنند، ولى چون چشم دل آنان كور شده است، از سخن شما نفعى نمى برند، گويا كه شما را نمى بينند.

    * * *


    اى محمّد ! عفو و بخشش را روش خود قرار ده و مردم را به عمل صالح فرمان ده و از جاهلان روى بگردان و با آنان از روى نرمى رفتار كن !
    ممكن است كه رفتار و برخورد جاهلى، تو را عصبانى كند و سبب خشم تو گردد، اينجا بايد بدانى كه اين شروع كار شيطانى است، پس صبورى پيشه كن و خود را به من بسپار، زيرا فقط من از اسرار تو باخبر هستم و سخن تو را مى شنوم.

    * * *


    درست است كه تو اين سخن را به پيامبر مى گويى، امّا مخاطب اصلى اين سخن، مسلمانان هستند، وقتى كه شيطان آنان را وسوسه مى كند، بايد تنها به تو پناه آورند.

    * * *


    بارها شنيده ام كه زن از دنده چپ مرد آفريده شده است، فلانى از دنده چپ بلند شده است، در تورات چنين مى خوانم: "خدا كارى كرد كه آدم(عليه السلام)به خواب رفت، پس يكى از دنده هاى آدم(عليه السلام)را گرفت و گوشت، جاى آن را پر كرد و حوّا را از آن دنده آفريد. وقتى آدم(عليه السلام)، حوّا را ديد گفت: اين استخوانى از استخوان هايم و گوشتى از گوشت من است".[164]
    سراغ انجيل مى روم، در آنجا هم چنين مى خوانم: "خدا ديد كه آدم(عليه السلام)تنهاست، خدا خوش نداشت كه آدم(عليه السلام)تنها بماند، براى همين وقتى آدم(عليه السلام)به خواب رفت، دنده او را گرفت و آنجا را از گوشت پر كرد و از آن دنده حوّا را آفريد و او را همسر آدم(عليه السلام)گردانيد".[165]
    اكنون داستان حضرمى را مى خوانم. در كوفه زندگى مى كرد، روزهاى سخت سفر را سپرى كرد و خودش را به مدينه رساند و به خانه امام باقر(عليه السلام)رفت تا معارف دين را از آن حضرت بياموزد.
    روزى رو به امام باقر(عليه السلام)كرد و گفت:
    ــ آقاى من ! خدا حوّا را چگونه خلق كرد؟
    ــ تو از مردم درباره اين موضوع چه شنيده اى؟
    ــ آن ها به من گفته اند كه خدا حوّا را از استخوان دنده آدم(عليه السلام)آفريده است !
    ــ اين سخن دروغ است. خدا آدم(عليه السلام)را از گِل آفريد، سپس حوّا را هم از همان گل آفريد.
    آرى، هيچ فرقى در آفرينش زن و مرد نيست، خدا با قدرت خود هر دو را از گِل آفريد، اين كه خدا زن را از استخوان دنده مرد آفريده باشد، افسانه اى بيش نيست.[166]

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۰۰: از كتاب تفسير باران، جلد سوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن