کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    اَعراف : آيه ۱۵۶ - ۱۵۵

      اَعراف : آيه ۱۵۶ - ۱۵۵


    وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَتَهْدِي مَنْ تَشَاءُ أَنْتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ (155 )وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الاَْخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْء فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُمْ بِآَيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ (156 )
    از توبه بنى اسرائيل برايم سخن گفتى، اكنون از حادثه اى سخن مى گويى كه از نظر زمانى قبل از اين ماجرا اتّفاق افتاده است، آن هم ماجراى ميعادگاه !
    تو بنى اسرائيل را از رود نيل عبور دادى و فرعون را نابود كردى، بنى اسرائيل به صحراى سينا رسيدند، آنان مى خواستند به سوى شمال بروند تا به فلسطين برسند. تو از موسى(عليه السلام)خواستى تا هفتاد نفر را انتخاب كند و با آن ها به سوى كوه "طُور" كه در جنوب صحراى سينا بود حركت كند. قرار شد بنى اسرائيل در صحراى سينا بمانند تا موسى(عليه السلام)با آن هفتاد نفر بازگردند.
    وقتى موسى(عليه السلام) با آن هفتاد نفر به آنجا رسيدند، موسى(عليه السلام)با تو سخن گفت و تو جواب او را دادى، آنان صداى تو را شنيدند، موسى(عليه السلام)به آنان گفت:
    ــ اكنون كه صداى خداى را شنيديد، نزد مردم برويد و به آنان خبر بدهيد.
    ــ اى موسى ! ما اين سخن تو را قبول نمى كنيم، مگر اينكه خدا را آشكارا ببينيم.
    ــ خدا را نمى توان با چشم ديد، خدا جسم نيست كه بتوان او را ديد.
    امّا آنان بر سخن خود اصرار كردند، در اين هنگام صاعقه اى از آسمان نازل كردى، نور آن صاعقه، آنقدر زياد بود كه همگى جان باختند. آنان تاب ديدن آن صاعقه را كه مخلوق تو بود نداشتند، چگونه مى توانستند نور عظمتت را ببينند؟
    آرى، تو خدايى و از ديده ها پنهان هستى. هيچ كس نمى تواند تو را ببيند.
    موسى(عليه السلام)نگاهى به آن هفتاد نفر كرد كه جسمشان روى زمين افتاده بود، او در فكر بود كه چگونه بازگردد و خبر مرگ اين هفتاد نفر را به مردم بدهد.
    اينجا بود كه موسى(عليه السلام)رو به تو كرد و گفت:

    * * *


    بارخدايا ! اگر مى خواستى مى توانستى قبلاً آن ها و مرا، هلاك كنى، اكنون من به مردم چه بگويم آيا مرا به علّت عملى كه بى خردان ما انجام دادند، مجازات مى كنى؟
    خدايا ! مى دانم اين آزمون تو بود، عدّه اى گمراه شدند و عدّه اى هم هدايت يافتند، تو كسانى را كه از عقل و تدبّر بى بهره اند به حال خود وامى گذارى و آنان گمراه مى شوند، تو كسانى را كه شايستگى دارند، هدايت مى كنى.
    هر كس كه به دنبال هدايت باشد، تو زمينه آن را برايش فراهم مى كنى، هر كس هم كه بخواهد راه گمراهى را ادامه دهد، تو به او فرصت مى دهى و او را به حال خودش رها مى كنى.
    خدايا ! تو يار و ياور ما هستى، خطاى ما را ببخش و از گناه ما درگذر كه تو بهترين آمرزنده هستى.
    در اين جهان و در جهان ديگر، براى ما خير و خوبى مقدّر كن كه همه ما به سوى تو بازمى گرديم و اميد عفو و بخشش تو را داريم.

    * * *


    تو در جواب دعاى موسى(عليه السلام)چنين گفتى: من در دنيا يا آخرت، هر كس را كه بخواهم به كيفر گناهانش گرفتار مى سازم و هر كس كه شايسته آمرزش باشد، او را از عذاب نجات مى دهم. رحمت و مهربانى من همه چيز را فرا گرفته است.
    من رحمت خاصّ خود را به كسانى نازل مى كنم كه اهل تقوا هستند و از گناهان دورى مى كنند و به نيازمندان كمك مى كنند و زكات را پرداخت مى كنند و به آيات من ايمان مى آورند.

    * * *


    موسى(عليه السلام)حقّ داشت نگران باشد، او بنى اسرائيل را به خوبى مى شناخت، مى دانست بعضى ها خواهند گفت: موسى(عليه السلام)، بزرگان ما را به دل كوه برد و آنان را به قتل رساند ! معلوم مى شود او پيامبر نيست، اگر او پيامبر بود كه دست به چنين كارى نمى زد، او چون ديد نمى تواند خدا را نشان بزرگان ما بدهد، بزرگان ما را كشت تا زنده نباشند كه به عجز و ناتوانى موسى(عليه السلام)شهادت بدهند.
    موسى(عليه السلام)از تو خواست تا اين هفتاد نفر را زنده كنى، تو دعايش را مستجاب كردى و آنان را زنده كردى، آرى، تو خداى توانايى هستى و هرگاه اراده كنى مى توانى هر كارى را انجام دهى. آن هفتاد نفر را زنده كردى تا شاهدى باشند بر اينكه در روز قيامت هم مى توانى مردگان را زنده كنى.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۸۳: از كتاب تفسير باران، جلد سوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن