يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لَا عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ (109 )
به پايان اين سوره نزديك مى شوم، تو بارها در اين سوره از من خواستى تا تقوا پيشه كنم و به قرآن تو عمل كنم، مى دانم كه اطاعت يا گناه من هيچ نفع و زيانى براى تو ندارد. من با گناه، خود را از سعادت محروم مى كنم، اگر اهل تقوا باشم، سعادت جاودان را از آنِ خود مى كنم.
در اينجا تو از روز قيامت برايم سخن مى گويى، لحظه اى از آن روز بزرگ. تو مى دانى كه ياد روز قيامت، شفاى دل بيمار من است.
تو در آن روز، همه پيامبران را در يك جا جمع مى كنى و از آنان مى پرسى: شما مردم را به سوى من دعوت كرديد، آنان چه پاسخى دادند؟
آنان چنين مى گويند: "در برابر آنچه تو مى دانى، ما چيزى نمى دانيم، تو خود از همه چيز باخبرى و از همه اسرار اطّلاع دارى".
آرى، پيامبران اين گونه اعلام مى كنند كه علم ما در مقابل علم بى پايان تو چيزى نيست، اين نوعى ادب در مقابل توست و گرنه تو به پيامبران علم و دانشى عطا كرده اى كه از اعمال و رفتار امّت خود باخبر هستند.
اين آيه، هشدارى براى من است، در روز قيامت من با تو سر و كار خواهم داشت، تو از همه رازها و پنهان ها خبر دارى و حتّى از پيامبران خود نيز سؤال مى كنى، پس من بايد خيلى مواظب رفتار و كردار خود باشم.
* * *