کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    اَعراف : آيه ۲۵ - ۲۰

      اَعراف : آيه ۲۵ - ۲۰


    فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآَتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ (20 ) وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ (21 ) فَدَلَّاهُمَا بِغُرُور فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآَتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ (22 ) قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ (23 ) قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْض عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الاَْرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِين (24 ) قَالَ فِيهَا تَحْيَوْنَ وَفِيهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ (25 )
    تو به آدم(عليه السلام)گفتى: "اى آدم ! همراه با همسرت، حوّا در بهشت ساكن شويد و از نعمت هاى زيباى آن استفاده كنيد ولى نزديك آن درختى كه براى شما ممنوع كردم، نشويد و از ميوه آن نخوريد، اگر اين كار را بكنيد، به خود ستم مى كنيد".
    آدم(عليه السلام)وارد بهشت مى شود و شيطان در پى وسوسه او بر مى آيد، آن بهشتى كه آدم(عليه السلام)در آنجا بود، بهشت جاودان نبود، زيرا اگر كسى وارد آن بهشت شود، براى هميشه در آن خواهد بود.
    آن بهشت، باغى زيبا بود و آدم(عليه السلام)و همسرش در آنجا زندگى خود را آغاز كردند، شيطان بيكار ننشست و آنان را وسوسه كرد.
    شيطان كه به خاطر سجده نكردن بر انسان از مقام خود رانده شده بود، تصميم داشت از انسان انتقام بگيرد. آدم(عليه السلام)و حوّا در آن بهشت زندگى راحتى داشتند و مهمان مهربانى تو بودند، هدف شيطان اين بود كه اين مقامى را كه تو به آدم(عليه السلام)دادى از او بگيرد.

    * * *


    شيطان مى دانست كه انسان به زندگى جاويدان علاقه دارد و در وجود او علاقه به كمال قرار دارد، براى همين به آدم(عليه السلام)و همسرش چنين گفت: "اگر از آن درخت ممنوعه بخوريد، شما يا فرشته مى شويد يا زندگى جاويد پيدا مى كنيد و هرگز مرگ به سراغ شما نمى آيد".
    وقتى من اين سخن شيطان را مى خوانم، مى فهمم كه مهم ترين راه نفوذ شيطان اين دو چيز است: عشق به مقام بالاتر، عشق به جاودانگى.
    آدم(عليه السلام)و همسرش با شنيدن اين سخن به فكر فرو رفتند، شيطان براى اين كه اثر وسوسه خود را قوى تر كند، به آنان گفت: "به خدا قسم من خيرخواه شما هستم".
    وقتى آنان اين سخن شيطان را شنيدند، فريب خوردند، آنان باور نمى كردند كه كسى به نام خدا قسم دروغ بخورد، آنان به سوگند شيطان اطمينان كردند، آن هم سوگندى كه به نام خدا بود.[131]

    * * *


    آدم(عليه السلام)و حوّا فريب خوردند و از ميوه آن درخت خوردند، ناگهان متوجّه شدند كه لباس هايشان از تنشان فرو ريخت و اندامشان آشكار شد. آنان اندام خود را با برگ هاى درختان پوشاندند.
    آنان در تعجّب ماندند كه چه شده است، امّا شيطان خوشحال بود، اين نشانه پيروزى او بود. شيطان مى دانست كه اين يك نشانه است، نشانه غضب تو.
    وقتى آدم(عليه السلام)و حوّا را آفريدى، براى آنان لباسى قرار دادى، درست است كه آن دو، زن و شوهر بودند، امّا تو براى آنان لباسى قرار داده بودى، شيطان مى دانست كه هرگاه اين لباس از بدن آن ها فرو افتد، در نقشه خود موفّق شده است.

    * * *


    هنوز آدم(عليه السلام)و حوّا نمى دانند چه اتّفاقى افتاده است، آنان به سخن شيطان گوش كرده اند، او به نام تو سوگند ياد كرد كه هر كس از ميوه آن درخت بخورد، فرشته مى شود و عمر جاودان پيدا مى كند، امّا چرا لباس هاى آنان فرو افتاد؟
    تو با آنان سخن گفتى: "مگر من نگفتم كه از ميوه آن درخت نخوريد؟ مگر نگفتم شيطان دشمن سرسخت شماست؟ چرا سخن مرا فراموش كرديد و فريب شيطان را خورديد؟".
    آنان فهميدند فريب خورده اند، امّا مهم اين بود كه آنان پشيمان شدند، به اشتباه خود اعتراف كردند و گفتند: "بارخدايا ! ما بر خود ظلم و ستم كرديم و اگر تو ما را نبخشى و به ما رحم نكنى، زيانكار خواهيم شد".
    درست است كه آنان نافرمانى تو را كردند، امّا اين نافرمانى از روى دشمنى با تو نبود، از روى جهالت و نادانى بود، براى همين بود كه تو آنان را بخشيدى، امّا آنان را از بهشت بيرون كردى و آنان زندگى روى زمين را آغاز كردند، توبه آنان را پذيرفتى امّا آنان ديگر نمى توانستند در آن بهشت بمانند. آدم(عليه السلام)و حوّا را از آن بهشت بيرون كردى و آنان زندگى خود را روى زمين آغاز كردند.
    تو به آدم(عليه السلام)گفتى كه نسل او در زمين زياد مى شود و بين فرزندان او اختلاف و دشمنى پديدار خواهد شد، گروهى راه خوبى ها را پيش خواهند گرفت و گروهى هم به راه شيطان خواهند رفت و هميشه ميان اين دو گروه دشمنى خواهد بود.
    انسان در زمين زندگى خواهد كرد و در اينجا امتحان خود را پس خواهد داد و سرانجام مرگ به سراغ او مى آيد. انسان در روز قيامت زنده مى شود و براى حسابرسى به پيشگاه تو حاضر مى شود.
    آرى، انسان روى زمين زندگى مى كند و روى زمين مى ميرد و از همان جا براى حسابرسى روز قيامت، برانگيخته مى شود.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۴۵: از كتاب تفسير باران، جلد سوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن