وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْر فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لاَِخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ (142 )
قرار بر اين بود كه موسى(عليه السلام)سى شب براى مناجات با تو در آنجا بماند تا كتاب آسمانى تورات بر او نازل شود.
كوه "طور" تقريباً در جنوب سرزمين سينا قرار دارد، راه فلسطين از شمال سرزمين سينا مى گذرد، موسى(عليه السلام)بايد به سمت جنوب حركت مى كرد تا به كوه "طور" مى رسيد.
موسى(عليه السلام)، برادرش، هارون را جانشين خود قرار داد و از او خواست تا به اصلاح كار مردم بپردازد و از راه و روش مفسدان پيروى نكند. بعد از آن موسى(عليه السلام)با هفتاد نفر از بنى اسرائيل به كوه طور رفت.
تو صلاح را در آن ديدى كه مأموريّت موسى(عليه السلام)ده شب ديگر تمديد شود، براى همين موسى(عليه السلام)ده روز ديرتر نزد قومش بازگشت تا آنان امتحان شوند.
* * *
وقتى اين آيه را خواندم نكته اى به ذهنم رسيد:
با وجودى كه موسى(عليه السلام)مدّت كوتاهى از امّت خود دور مى شد، براى خود، جانشينى قرار داد، در آخرين سال زندگى محمّد(صلى الله عليه وآله)خدا به او خبر داد كه زمان مرگش نزديك شده است.
اهل سنّت مى گويند: "پيامبر هيچ جانشينى براى امّت اسلامى انتخاب نكرد"، چگونه مى توان باور كرد كه پيامبر هيچ جانشينى براى خود انتخاب نكرد و امّت خود را رها كرد و رفت؟
* * *