وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آَيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ يُنَزِّلَ آَيَةً وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (37 )
عدّه اى از بزرگان مكّه نزد محمّد(صلى الله عليه وآله)آمدند و گفتند: "اى محمّد ! تو مى گويى من فرستاده خدا هستم، اگر راست مى گويى معجزاتى مانند عصاى موسى(عليه السلام)براى ما بياور".
عصاى موسى(عليه السلام)معجزه بزرگى بود، وقتى آن را بر سنگى زد، از آن دوازده چشمه آب جوشيد، وقتى آن را در مقابل فرعون بر زمين انداخت، تبديل به اژدهايى بزرگ شد.
بزرگان مكّه به پيامبر چنين پيشنهادى را دادند، امّا اين پيشنهاد آن ها براى ايمان آوردن نبود، آن ها به دنبال بهانه بودند، پيامبر براى آنان، قرآن را به عنوان معجزه آورده بود و از آنان خواسته بود تا يك سوره مانند قرآن بياورند، اگر آنان به دنبال حقيقت بودند، وقتى عجز خود را از آوردن يك سوره مانند قرآن ديدند، بايد ايمان مى آوردند.
اكنون تو از پيامبر مى خواهى تا در جواب آنان چنين بگويد: "خداى من مى تواند هر معجزه اى را كه شما مى خواهيد نازل كند، ولى شما از سنّت و قانون خدا بى خبر هستيد".
اين قانون توست: اگر كسى ايمان آوردن خود را مشروط به نازل شدن معجزه اى كند و پس از نازل شدن آن معجزه ايمان نياورد، آن شخص بدون درنگ به كيفر و مجازات مى رسد و فرصت توبه از او گرفته مى شود.
آن بُت پرستانى كه چنين پيشنهادى به پيامبر دادند، از اين قانون تو بى خبر بودند، تو مى دانستى كه آنان به دنبال بهانه جويى هستند و اگر آن معجزه هم نازل شود، ايمان نمى آورند، باز هم تو در حقّ آنان مهربانى كردى، تو نمى خواستى آنان فرصت توبه را از دست بدهند، شايد در آينده، پشيمان شوند و راه سعادت را انتخاب كنند.
[87] * * *