کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    اَعراف : آيه ۹۳ - ۸۵

      اَعراف : آيه ۹۳ - ۸۵


    وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَه غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الاَْرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (85 ) وَلَا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِرَاط تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آَمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا وَاذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَلِيلًا فَكَثَّرَكُمْ وَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ (86 ) وَإِنْ كَانَ طَائِفَةٌ مِنْكُمْ آَمَنُوا بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ وَطَائِفَةٌ لَمْ يُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ (87 )قَالَ الْمَلاَُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَاقَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ (88 ) قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِيهَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْء عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ (89 )وَقَالَ الْمَلاَُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْبًا إِنَّكُمْ إِذًا لَخَاسِرُونَ (90 ) فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ (91 )الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْبًا كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْبًا كَانُوا هُمُ الْخَاسِرِينَ (92 ) فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آَسَى عَلَى قَوْم كَافِرِينَ (93 )
    پنجمين پيامبرى كه از او ياد مى كنى حضرت شعيب(عليه السلام)است، تو او را براى هدايت مردم "مَدين" فرستادى، مدين، نام منطقه اى در شام (سوريه) بود. آنان مردمى بُت پرست بودند و دچار انحراف اقتصادى شده بودند و در معامله با ديگران تقلّب مى كردند و كم فروشى مى نمودند.
    آنان در منطقه حسّاس تجارى بر سر راه كاروان ها قرار داشتند، كاروان ها در وسط راه نياز پيدا مى كردند كه با آنان داد و ستد كنند، آنان نيز گران فروشى و كم فروشى مى كردند.
    شعيب(عليه السلام)به آنان چنين گفت: "اى مردم ! فقط خداى يگانه را بپرستيد كه خدايى جز او نيست، من از طرف خدا با نشانه هاى آشكار، براى هدايت شما آمده ام، هنگام خريد و فروش، پيمانه و ترازو را درست و كامل بسنجيد و از اموال و حقّ مردم، چيزى كم نكنيد، در زمين بعد از آن كه به دست پيامبران، اصلاح شده است، فساد نكنيد، اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد بدانيد كه عمل به اين سخنان براى شما سودمندتر است و سبب رستگارى شما مى شود".

    * * *


    عدّه اى از مردم مَديَن به شعيب(عليه السلام)ايمان آوردند، مردم وقتى اين مطلب را فهميدند، بر سر راه آنان مى نشستند و آنان را تهديد مى كردند و به آنان مى گفتند: "چرا فريب شعيب را خورده ايد؟ او دروغگويى بيش نيست. چرا بت ها را رها كرده ايد و به دين او ايمان آورده ايد؟".
    وقتى شعيب(عليه السلام)از ماجرا باخبر شد به مردم گفت: "چرا سر راه مردم با ايمان مى نشينيد و آنان را تهديد مى كنيد؟ چرا مؤمنان را از راه خدا باز مى داريد؟ چرا راه خدا را نادرست نشان مى دهيد؟ لحظه اى فكر كنيد، به ياد آوريد زمانى را كه گروهى اندك بوديد و خدا بر جمعيّت شما افزود و شما قدرت پيدا كرديد، چرا نعمت خدا را فراموش مى كنيد؟ چرا به كسانى كه قبل از شما بودند و به عذاب خدا گرفتار شدند، فكر نمى كنيد؟ چرا عبرت نمى گيريد؟ به راستى سرانجام آن تبهكاران چه شد؟".

    * * *


    كافران همواره مؤمنان و پيروان شعيب(عليه السلام)را آزار و اذيّت مى كردند، مؤمنان به شعيب(عليه السلام)مى گفتند: "اى شعيب ! تا كى بايد اين شرايط را تحمّل كنيم، چرا خدا دشمنان را نابود نمى كند؟
    از طرف ديگر، كافران به شعيب(عليه السلام)مى گفتند: "تو مى گويى كه پيامبر هستى و از طرف خدا فرستاده شده اى و ما را از عذابى آسمانى مى ترسانى، اگر راست مى گويى اين عذاب را براى ما بياور !".
    شعيب(عليه السلام)به هر دو گروه چنين گفت: "صبر كنيد، به زودى خدا ميان ما داورى خواهد كرد كه او بهترين داوران است".
    بزرگان مَديَن كه از روى سركشى و تكبّر حقّ را انكار مى كردند، به شعيب(عليه السلام)گفتند:
    ــ اى شعيب ! ما تو و كسانى را كه به تو ايمان آورده اند از شهر خود بيرون مى كنيم، اگر مى خواهيد در اينجا زندگى كنيد بايد به آيين ما بازگرديد و به پرستش بُت ها بپردازيد.
    ــ چگونه ممكن است به دين شما بگرويم حال آن كه مى دانيم دين شما باطل است و از آن بيزار هستيم؟ آيا سزاوار است كه شما عقيده خود را بر ما تحميل كنيد؟
    ــ شما چاره اى جز اين نداريد.
    ــ اگر ما بخواهيم بُت ها را بپرستيم، بايد بگوييم كه خدا به ما دستور داده است كه بُت ها را بپرستيم و اين دروغى بزرگ است، خدا هرگز كسى را به پرستش بُت ها دعوت نكرده است. ما از روى هوس يا تقليد، بُت پرستى را ترك نكرده ايم، بلكه ما به روشنى فهميده ايم كه بُت پرستى باطل است.
    ــ ما به زودى شما را از شهر خود بيرون مى كنيم.
    ــ ما بُت هاى شما را نمى پرستيم مگر آن كه خدا به ما چنين فرمانى بدهد، آگاه باشيد كه خدا هرگز ما را به اين كار فرمان نمى دهد، خداى ما به همه چيز علم و آگاهى دارد، ما در همه كارهاى خود به او توكّل مى كنيم.
    در اين هنگام بود كه شعيب(عليه السلام)دست به دعا برداشت و چنين با تو سخن گفت: "بارخدايا ! ميان ما و اين مردم به حقّ داورى كن كه تو بهترين داوران هستى".
    بزرگان قوم مَديَن وقتى دعاى شعيب(عليه السلام)را شنيدند رو به كسانى كردند كه به شعيب ايمان آورده بودند و به آنان گفتند: "ايمان شما به ضرر شما تمام مى شود، ما شما را از اين شهر بيرون مى كنيم و اموال و ثروت شما را تصرّف مى كنيم".

    * * *


    وعده تو فرا رسيد، شبى كه آنان در خواب ناز بودند، عذاب آسمانى به سراغ آنان آمد و زلزله سهمگين، همگى آنان را نابود كرد.
    آرى، اين عذاب سهمگين بود، كسانى كه شعيب را دروغگو شمردند، چنان با خاك يكسان شدند كه گويى هرگز در آن خانه ها سكونت نداشتند، آن وقت معلوم شد كه چه كسانى ضرر و زيان كرده اند.
    كافران به مؤمنان مى گفتند كه وقتى شما را از شهر بيرون كنيم، اين شما هستيد كه ضرر مى كنيد، امّا وقتى عذاب نازل شد، معلوم شد كه چه كسى زيان مى كند، مؤمنان همراه با شعيب(عليه السلام)از عذاب آسمانى نجات پيدا كرده بودند و آنان در روز قيامت هم در بهشت مهمان مهربانى تو خواهند بود و براى هميشه از نعمت هاى زيباى آن بهره مند خواهند شد.
    وقتى كه شعيب(عليه السلام)از هدايت آن مردم نااميد شد از آنان روى برتافت و چنين گفت: "اى مردم ! من پيام خدا را به شما رساندم و شما را از روى خيرخواهى نصيحت كردم، ديگر چرا بر شما كه راه كفر را برگزيديد، تأسف بخورم؟".

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۶۸: از كتاب تفسير باران، جلد سوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن