کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    اَعراف : آيه ۱۵۱ - ۱۴۸

      اَعراف : آيه ۱۵۱ - ۱۴۸


    وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لَا يُكَلِّمُهُمْ وَلَا يَهْدِيهِمْ سَبِيلًا اتَّخَذُوهُ وَكَانُوا ظَالِمِينَ (148 ) وَلَمَّا سُقِطَ فِي أَيْدِيهِمْ وَرَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قَالُوا لَئِنْ لَمْ يَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَيَغْفِرْ لَنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ (149 )وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الاَْلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الاَْعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (150 ) قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلاَِخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (151 )
    هنگامى كه موسى(عليه السلام)مى خواست به كوه طور برود، به مردم گفت كه من پس از سى شب نزد شما بازمى گردم، امّا تو براى اين كه آن مردم را امتحان كنى از موسى(عليه السلام)خواستى تا چهل شب در كوه طور بماند.
    وقتى سى روز گذشت و از آمدن موسى(عليه السلام)خبرى نشد، شخصى به نام "سامرى" از فرصت استفاده كرد، او مى دانست كه مردم خواهان آن هستند كه خداى خود را ببينند. سامرى از آنان خواست تا هرچه طلا دارند براى او بياورند تا او براى آنان مجسّمه اى بسازد تا آن را بپرستند.
    آن مردم به سخن سامرى گوش كردند و سامرى براى آنان مجسّمه اى به شكل گوساله ساخت كه صداى گاو مى داد. سامرى به آنان گفت: "اين خداى شما و خداى موسى است".
    اينجا بود كه مردم به پرستش آن مجسّمه رو آوردند و در مقابل آن به سجده افتادند.
    حكايت آن مردم بسيار عجيب بود، آيا آنان نمى ديدند كه آن مجسّمه، با آنان سخن نمى گويد و راهنماييشان نمى كند؟ چگونه شد كه آنان فريب خوردند و مجسّمه اى را خداى خود قرار دادند و اين گونه به خود ظلم كردند؟ وقتى كه موسى(عليه السلام)نزد آنان بازگشت، آنان حقيقت را فهميدند و دريافتند كه گمراه شده اند، براى همين گفتند: "اگر خدا به ما رحم نكند و گناه ما را نبخشد، ما از زيانكاران خواهيم بود".

    * * *


    قرار بود كه موسى(عليه السلام)پس از سى روز از كوه طور بازگردد، وقتى سى روز گذشت و از موسى(عليه السلام)خبرى نشد، عدّه اى اين شايعه را بر سر زبان ها انداختند كه موسى(عليه السلام)از دنيا رفته است، سامرى هم فرصت را غنيمت شمرد و مردم را به گوساله پرستى دعوت كرد.
    موسى(عليه السلام)در كوه طور مهمان تو بود، وقتى چهل شب تمام شد، تو او را از فتنه اى باخبر كردى كه مردم به آن مبتلا شده بودند.[146]
    موسى(عليه السلام)با خشم و اندوه به سوى مردم بازگشت و ديد كه آنان دور مجسّمه اى جمع شده اند و آن را مى پرستند. او با عصبانيّت به مردم گفت: "چند روزى كه ميان شما نبودم، چه كرديد؟ چه جانشينان بدى براى من بوديد ! شما همه زحمات مرا تباه كرديد، آيا جا داشت كه اين چنين عجله كنيد؟ چرا منتظر بازگشت من نشديد؟ وقتى ديديد كه من چند روز دير كرده ام، فكر كرديد كه همه چيز تمام شد و به گوساله پرستى رو آورديد".
    موسى(عليه السلام)از شدّت خشم، لوح هاى تورات را به زمين انداخت و به سوى برادرش هارون رفت و موى سر او را گرفت و به سوى خود كشيد و فرياد برآورد: "اى هارون ! چرا گذاشتى مردم منحرف بشوند؟ چرا جلوى آنان را نگرفتى؟".
    هارون به موسى(عليه السلام)گفت: "اى پسر مادرم ! مردم مرا در محاصره و تنگنا قرار دادند و چيزى نمانده بود كه مرا به قتل برسانند، اكنون مرا دشمن شاد نكن و با كافران يكسان حسابم نكن".
    هارون و موسى(عليهما السلام)هر دو از يك پدر و مادر بودند، امّا هارون براى اين كه عواطف موسى(عليه السلام)را تحريك كند به او گفت: "فرزند مادرم !". آرى، برخورد عاطفى با افراد خشمگين، مى تواند آنان را آرام كند.

    * * *


    راز برخورد شديد موسى(عليه السلام)با برادرش چه بود؟ موسى(عليه السلام)با اين كار، ناراحتى درونى خود را نشان داد، خشم او براى انحراف و بُت پرستى مردم بود، موسى(عليه السلام)با انداختن تورات و خشم بر برادرش، مى خواست آن مردم نادان را از خواب غفلت بيدار كند و اين گونه بزرگى خطايى را كه انجام داده بودند، به آنان بفهماند.
    موسى(عليه السلام)با اين كار خود، شوك در ميان مردم ايجاد كرد تا آنان زود توبه كنند و از گناه خود پشيمان شوند، با اين كار موسى(عليه السلام)، آن مردم از كار خود پشيمان شدند و دست از گوساله پرستى برداشتند.
    آنگاه موسى(عليه السلام)دست هاى خود را رو به آسمان گرفت و چنين گفت: "بارخدايا ! من و برادرم را ببخش و رحمت و مهربانى خودت را بر ما نازل كن كه تو مهربان ترين مهربانان هستى".
    اين دعاى موسى(عليه السلام)نشانه فروتنى او بود، او مى خواست سرمشقى براى ديگران باشد تا آن ها از تو طلب عفو و بخشش كنند.

    * * *


    هارون همه تلاش خود را براى جلوگيرى از گوساله پرستى انجام داد ولى مردم به سخن او گوش نكردند و او را تنها گذاشتند و حتّى او را به مرگ هم تهديد كردند.
    اين تصويرى است كه قرآن از هارون بيان مى كند، امّا در توراتى كه الآن در دست يهوديان است، هارون را به گونه اى ديگر معرّفى مى كند. تورات فعلى مى گويد كه هارون، خودش آن مجسّمه را ساخت و مردم را به پرستش آن دعوت كرد. اين سخن نشانه ديگرى از اين است كه تورات، تحريف شده است.[147]

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۸۱: از كتاب تفسير باران، جلد سوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن