کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    اَنعام: آيه ۳۲

      اَنعام: آيه ۳۲


    وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الاَْخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (32 )
    سخن از روز قيامت به ميان آمد، تو مى دانى كه وقتى من شيفته دنيا بشوم، روز قيامت را فراموش مى كنم، اين فراموشى هم سبب مى شود تا علاقه من به دنيا، بيشتر و بيشتر بشود، اكنون تو حقيقت زندگى دنيا را برايم بازگو مى كنى: "زندگى دنيا چيزى جز بازيچه و سرگرمى نيست، خانه آخرت كه باقى و جاويد است براى اهل تقوا بهتر است، چرا فكر نمى كنيد تا درستى اين سخن را دريابيد؟".[84]

    * * *


    به خانه يكى از دوستان رفته بودم، مرغى با چند جوجه آنجا بود، من دقّت كردم ديدم او سرش را نزديك چيزى مى برد و بلند قُد قُد مى كند. گويا كسى را صدا مى زند.
    نزديك رفتم ديدم كه آنجا يك تخم هست و مرغ براى آن اين قدر سر و صدا راه انداخته است.
    من نفهميدم كه ماجرا چيست، دوستم گفت: اين تخم را كه مى بينى مثل بقيّه تخم ها بايد از جوجه آن بيرون آمده باشد، مرغِ مادر نگران است، اگر جوجه زياد در اين تخم بماند خفه خواهد شد، براى همين، جوجه اش را صدا مى زند تا تخم را بشكند و بيرون بيايد.
    من چنين تصوّر كردم كه مرغ به جوجه چنين مى گويد: "به اين تخم، دل نبند، بيا بيرون ! تو خيال مى كنى كه دنيا فقط همين تخمى است كه در آن هستى، نه دنيا خيلى بزرگتر از اين ها است، اينجا غذاهاى مختلف، آب گوارا و هواى پاك است. تو به چه دلت را خوش كرده اى. اين تخم، براى گذشته تو خوب بود; امّا حالا ديگر تو بزرگ شدى، اگر زياد آنجا بمانى، هوا به تو نمى رسد و خفه مى شوى".
    و جوجه هم در پاسخ مى گويد: "چه كسى اين دنيايى را كه تو مى گويى ديده است؟ من در دنياى قشنگ خودم مدّت ها بوده ام، زرده تخم مرغ خورده ام، چه غذاى لذيذى ! من اينجا را دوست دارم، تو مى گويى من اين تخم قشنگ خودم را بشكنم ! من به اينجا تعلّق دارم، اينجا دنيا و همه چيز من است".
    در اين فكرها بودم كه لحظه اى با خودم سخن گفتم: من هم به اين دنيا دل بسته ام و مرگ را دوست ندارم ! دنيا همه چيز من شده است.
    اين دنيا براى من كوچك است، اگر در اين دنيا خوب رشد كنم تازه به بن بست مى رسم. اين دنيا نمى تواند مرا آرام كند. من مرغِ باغ ملكوت هستم، چرا دل به اين دنيا بسته ام؟ دنيا براى من قفس است. وقتى حركت كردم و جريان پيدا كردم، همه دنيا برايم با اين وسعتش زندان مى شود.
    آن روز كه مرگ و ديدار خدا را دوست بدارم، من بزرگ شده ام و دنيا كوچك. دنيا چيزى جز بازى نيست. هر وقت احساس كنم كه از بازى ها سير شده ام آن وقت بزرگ شده ام. اين سخن خداست: "اين زندگى دنيا چيزى جز بازيچه و سرگرمى نيست".
    آرى، دنيا همچون نمايش نامه اى است كه بازيگران آن، انسان ها هستند، آنان كه به دنيا دل بسته اند، در واقع، كودكان هوس بازى هستند كه عمرى را به بازى مى گذرانند و از همه چيز بى خبر مى مانند و هدف اصلى آفرينش خود را فراموش مى كنند.

    * * *


    انسان گاهى خواب مى بيند: "مناظر زيبا، خانه بزرگ، باغ، پول و... همه چيز در اختيار اوست"، همه آن ها را مى بيند و براى استفاده از آن ها، برنامه مى ريزد و نقشه ها مى كشد، ناگهان از خواب مى پرد و خود را در همان خانه كوچك خود مى بيند و مى فهمد كه آنچه ديده است، خواب بوده است.
    همين طور وقتى مرگ به سراغ انسان مى آيد و او از اين دنيا مى رود، آن وقت از خواب بيدار مى شود. در آن هنگام او مى فهمد كه حقيقت در آنجاست و هرچه در دنيا بوده است، خوابى بيش نبوده است. آرى، مردم در خواب هستند، وقتى مرگ به سراغشان آمد، بيدار مى شوند.[85]

    * * *


    دنيايى كه از ياد آخرت خالى باشد، بازيچه اى بيش نيست و انسان را سرگرم مى كند و از هدف نهايى باز مى دارد، امّا كسانى كه دنيا را وسيله اى براى سعادت آخرت خود قرار مى دهند، هدف را گم نكرده اند، دنيا براى آنان، مزرعه آخرت است، چنين دنيايى، باشكوه و با ارزش است.
    در اين دنياست كه اهل تقوا، سعادت ابدى را به دست مى آورند. اينجا ميدان رشد و كمال بندگان خوب توست، آرى، دنيا، مزرعه آخرت است.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۷۱: از كتاب تفسير باران، جلد سوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن