قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الاَْعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ (50 )
بُت پرستان از پيامبر معجزه هاى عجيبى طلب مى كردند، به او مى گفتند: اگر تو پيامبرى آن كوه را تبديل به طلا كن و از همه اتّفاقاتى كه در آينده براى ما مى افتد، ما را باخبر كن تا بتوانيم از حوادث بد پيشگيرى كنيم.
اكنون تو در اينجا به پيامبر چنين مى گويى:
اى محمّد ! به آنان بگو كه من ادّعا نمى كنم كه گنجينه هاى علم و قدرت خدا نزد من است تا هرچه بخواهيد براى شما بياورم.
من پيامبرى بيش نيستم و علم غيب هم ندارم، فقط چيزى را مى دانم كه خدا به من آموخته است.
هرگز ادّعا نكرده ام كه فرشته هستم، من انسانى مانند شما هستم كه به غذا و آب نياز دارم. شما انتظار داريد كه پيامبر به اين امور محتاج نباشد، اين سنّت خداى من است كه پيامبر را از ميان خود شما انتخاب كرده است.
من از آنچه خدا به من وحى مى كند پيروى مى كنم، خدا مرا هدايت نموده است و به من علم و دانش عنايت كرده است، اكنون از شما مى پرسم آيا نادان و دانا با هم يكسان هستند؟ چرا فكر نمى كنيد؟ چرا از حقّ و حقيقت پيروى نمى كنيد؟
اگر مى دانيد كه دانايى بهتر از جهالت است، از من پيروى كنيد تا شما را از علم و دانشى آسمانى بهره مند سازم.
* * *