وَإِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هَذِهِ الْقَرْيَةَ وَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ وَقُولُوا حِطَّةٌ وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا نَغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئَاتِكُمْ سَنَزِيدُ الُْمحْسِنِينَ (161 ) فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَظْلِمُونَ (162 )
به راستى آنان چگونه به خود ظلم كردند؟ آنان سال هاى سال در انتظار بازگشت به بيت المقدس بودند، تو به آنان دستور دادى تا وقتى به دروازه هاى بيت المقدس رسيدند، سجده كنند و اين چنين بگويند: "بارخدايا ! گناهان ما را ببخش". آن ها بايد به زبان خود مى گفتند: "حطّه".
اين آدابى بود كه براى آنان قرار دادى، مى خواستى اين گونه گناهشان را ببخشى و پاداش نيكوكاران را افزون و افزون تر كنى.
مؤمنان به اين دستور تو عمل كردند و رحمت و مهربانى ات را از آنِ خود نمودند، امّا عدّه اى از آنان سخنت را به مسخره گرفتند و به جاى واژه "حطّه"، "حنطه" را به كار بردند. "حنطه" به معناى "گندم" بود، آن ها قصدى جز مسخره كردن نداشتند، مى خواستند بگويند كه گندم براى ما از اين آداب باارزش تر است.
آنان كه اين سخن را مسخره كردند، به بلاى سختى مبتلا شدند، عذابى همچون طاعون بر آنان فرود آمد و موجب ضعف و ناتوانى و اضطراب آنان شد.
آرى، انسان ها در سرنوشت خود نقش دارند، نافرمانى آن ها، زمينه ساز عذاب است، همان طور كه اطاعت از فرمانت سبب آمرزش و سعادت دنيا و آخرت مى شود.
* * *